زیباترین آکواریوم دنیا در یکی از مجتمعهای تجاری دبی هم بدون هیچ دلیلی ناگهان فروریخت و گرانبهاترین ماهیهای شناور در آن بر سرامیکهای براق این مجتمع افتاندند تا ضرر مالی سنگینی به صاحب آن وارد شود. مردم یکی از شهرهای شمالی اسکاتلند هم از دیدهشدن یک ماهی که روی دوپای خود راه میرود خبر دادند، هرچند هیچ عکس و یا نشانهای از آن رسما دیده نشد. همه این خبرها حاکی از مدل آبکیبودن اتفاقات عجیب است. وقتی با رونمایی از گرانقیمتترین گل رز دنیا با شاخهای ۱۰۰ دلار آغاز، اما بدون هیچ اتفاق به خصوصی خاتمه یافت!
۱
«درمانگاه وحشت برای همیشه بسته شد!» این تیتر خبری بود که ایتالیا را تکان داد و پرده از ترسناکترین اتفاق برداشت. همه چیز از آنجا شروع شد که پلیس سه جراح معتبر را به جرمی دستگیر کرد که تاکنون نظیرش را کمتر کسی در جایی دیده بود. جرم آنها انجام عملهای غیر ضروری بود. اگر متوجه نمیشوید عملهای غیرضروری چیست، برایتان مثالی واقعی میزنم از یکی از مریضهای درمانگاه سانتاریتا در شهر میلان. ریتا، پیرزن هفتاد و چند سالهای بود که سرفههای شدید میکرد. او که تعریف این کلینیک و سه دکتر معروفش را از خیلیها شنیده بود، به سراغ یکی از آنها میرود.
دکتر به او میگوید که او سرطان سینه دارد و باید هرچه سریعتر عمل شود. نترسید، اتفاقی برای ریتا نمیافتد. چون اصلا سرطانی در کار نبوده، این وسط فقط یک عمل مفت و مجانی روی او انجام شده بوده و بعد از آن هم به او اعلام میشود، سرطان مهار شده و او دیگر هیچ مشکلی ندارد. حالا تصور کنید ریتا را که فهمیده الکی عملی به این خطرناکی روی او انجام دادهاند.
این سه دکتر محترم در طول چند سال اداره این درمانگاه مخوف، ۸۳ بیمار را مورد عملهای جراحی عجیب و غریب خود قرار میدادهاند، بدون اینکه کسی کوچکترین بویی از آن ببرد. بعد از هر عمل هم چون از همان ابتدا بیماری خاصی در میان نبوده، بیماران با کلی تشکر و شلکردن سر کیسههایشان از خجالت دُکیهای ما در میآمدند. هر سه دکتر به پانزده و نیم سال زندان محکوم شدهاند، ضمن اینکه باید نفری سه میلیون یورو هم به عنوان خسارت به خانوادههایی که در گذشته عملشان کردهاند، بپردازند. حالا همه این اتفاق عجیب یک طرف، جمله یکی از این سه دکتر در دادگاه طرف دیگر. قاضی در جریان دادگاه وقتی از آنها میپرسد هدفشان از این کار چه بوده، یکی از آنها جملهای را میگوید که بی کم و کاست عینا برایتان بازگو میکنم: ما بیگناه هستیم. ما را اغفال کردند!
۲
جورج کلارک یکی از کارگردانان سینمای ایرلند است. ایرلندیها بیشتر از هر چیزی دیگر نام او را از رسانههای این کشور میشنیدند. اگر فکرتان به این سمت میرود که احتمالا ایشان فیلم آنچنانی ساخته، باید بگویم خیر. ایشان در بهترین حالت ممکن یک فیلمساز درپیت بیشتر نیستند. اما ایشان قطعهای از تیزر یکی از فیلمهای چارلی چاپلین را روی سایت یوتیوب گذاشتند. بهطوری که در عرض کمتر از یک هفته یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر آن را تماشا کردهاند و بیش از ۱۰ هزار نظر در مورد آن دادهاند. بگذارید داستان را از ابتدا برایتان بازگو کنم؛ همه چیز از گذاشتن این تیزر در یوتیوب شروع شد. جایی که کلارک ادعا میکرد چیزی در این تیزر وجود دارد که ثابت میکند سفر به زمانهای مختلف واقعیت دارد. کلارک که کاروبار را رسما تعطیل کرده، مدعی است در این تیزر که مربوط به فیلم «سیرک» ساخته چارلی چاپلین در سال ۱۹۲۸ است، شخصی وجود دارد که در گوشهای از تصویر پشت صحنه فیلم مشغول صحبت با تلفن همراهش است. موضوع وقتی جالب میشود که یادمان باشد در آن سالها اصلا چیزی به اسم تلفن همراه وجود خارجی نداشته است.
کلارک میگوید: «اگر این تصاویر را به دقت جلو و عقب کنید و یا تصویر شخصی را که مشغول صحبت با تلفن است بزرگنمایی کنید، چارهای جز رسیدن به این نتیجه که این شخص از زمان آینده به گذشته و هنگام ضبط این فیلم رفته، نخواهید داشت. شاید عدهای حتی یک درصد هم فرضیه این کارگردان ایرلندی را قبول نکرده باشند، اما هزاران نفر هم هستند که تئوری کلارک باعث هیجان و بهتشان شده و هر روز با نگاههای کنجکاو در سایت یوتیوب تیزر فیلم چارلی چاپلین را نگاه میکنند.
۳
برای اینکه مبادا فکر کنید بیکاری تنها مشکل بعضی از جوانان در سراسر دنیاست، یک بار دیگر به ایتالیا باز میگردیم، کشوری که مطمئنا دربارهاش زیاد شنیدهاید تا باورنکردنیترین کرایهدادنی را که در عمرتان شنیدهاید مرور کنیم. کرایهدادنی که از سر همین بیکاری لعنتی شروع شده بود. «آر.اس» نام مخفف پسر ۳۴ سالهای است که فاش شد، بدن خود را به یک شرکت داروسازی در سوییس اجاره داده است.
آر.اس وقتی لیسانس ادبیات و فلسفهاش را از دانشگاه میگیرد، مانند بسیاری دیگر از جوانان به جستوجوی کار میرود، اما ای دل غافل که به قول شاعر اگر کار دیدی، ما را هم خبری ده. شروع داستان تلخ آر.اس از آنجاست که بعد از مدتها بیکاری او دچار افسردگی میشود. خانوادهاش، او را برای آرامش به سوییس و منزل یکی از خویشاوندان میفرستند. از اینجای داستان را از زبان آر.اس میخوانیم: «در همان روزها بود که یک آگهی استخدام دیدم که در آن نوشته بود یک شرکت داروسازی به دنبال افرادی برای انجام یک پست مهم میگردد. من هم بدون هیچ وقفهای خودم را معرفی کردم. اما آنجا بود که فهمیدم باید یک انتخاب سخت انجام دهم. در ملاقات اول با محققان این شرکت دارویی آنها با دقت مرا معاینه کردند و پس از اینکه از سالم بودن من مطمئن شدند، استخدامم کردند.
اولین آزمایشی که روی من انجام شد، من هیچ واکنش خاصی نداشتم و به این ترتیب رسما به عنوان نمونه آزمایشگاهی انسانی این شرکت داروسازی استخدام شدم. بعد از اینکه در افکار عمومی در سوییس متوجه این اتفاق شد، بعد از چند روز سیلی از پیشنهادهای کاری برای آر.اس سرازیر شده. پیشنهادهایی که در آن از فروشندگی یک فروشگاه بزرگ و مجهز تا ریاست یک شرکت در آن دیده میشود. اما او مدتی است که به خاطر استفاده از داروهای مختلف در این مجتمع تحقیقاتی دارویی با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند. این جوان ایتالیایی میگوید هیچ شکایتی از مسئولان این شرکت داروسازی ندارد و تنها بابت اینکه در دورانی که او نیاز به پول و کار داشت، این کار را در اختیار او گذاشتند، از آنها تشکر کرد. این اتفاق باعث آن شده تا رئیس وزارت کار در ایتالیا به پارلمان این کشور برود و درباره این اتفاق توضیح دهد.
۴
مدتهاست که در چین کارگران شرکتهای راهسازی مشغول احداث جاده در نقاط مختلف این کشور پهناور هستند. اما نکتهای که آنها را تا سطح یک کاشف بزرگ ارتقا داد، آنقدر عجیب بود که در زیست شناسی برای اولین بار ثبت شود. این کارگران وقتی در حال قطع کردن درختان بودند، یک میمون کوچک را میبینند که نظیرش را تاکنون ندیده بودند.
این میمون که دمی دراز داشت، گوشهایی سفید و عجیب نیز داشت. اما بینی این میمون جالبترین قسمت بدنش است؛ بینیای که به صورت کاملا سر بالا، چهرهای خندهدار بهوجود آورده است. اما هیچ کدام از این خصوصیات در برابر ویژگی عجیب و غریب این مدل تا کنون کشف نشده، چیزی نیست. این میمون مدام عطسه میکند! دلیل عطسههای مدامش هم همان بینی سربالایش است که باعث میشود آب به درون آن وارد شود و میمون دائما در حال و هوای زکام باشد.
این عطسههای بی وقفه این میمونِ تازه کشف شده باعث شده تا هیچ وقت توانایی پنهان شدن نداشته باشد و هر جا برود، به خاطر صدای عطسههایش، سریع لو برود؛ جز در مواقعی که در یک گوشه بنشیند و سرش را بین دو پای خود بگذارد. زیستشناسان چینی چند روز بعد از کشف این مدل میمون نادر سریع یک اسم برایش ساختهاند: «راینو پیته کوس استرایکری» ترجمهاش هم میشود میمونِ از خود راضی. چرایش را ما هم متوجه نشدیم! هنوز هم چند روز نگذشته بود که کشور کانادا پیشنهادی چند میلیون دلاری برای خرید اینگونه تاکنون دیده نشده میمون داده است. باید منتظر ماند و دید آیا چین از این به بعد میتواند از این میمونهای عطسه کن تولید و به کشورهای دیگر صادر کند یا نه.
۵
بدفرمترین رو شدن دست، آنقدر عجیب بود که به عقل هیچ بنی بشری نرسد. برای اینکه از قضیه سردربیاوریم، بار دیگر به ایتالیا میرویم. اعلام شد گروهی از دانشمندان ایتالیایی موفق به کشف بقایای اولین نان تاریخ شدهاند که در ۳۰ هزار سال قبل پخته شده بوده. اولین سوالی که یک عقل سلیم بعد از شنیدن چنین خبری به ذهنش میرسد، این است که آخه بعد از این همه سال نان چطوری باقی مانده که این گروه توانسته آن را کشف کند؟ یکی از اعضای این تیم تحقیقاتی اینچنین جواب میدهد: «ما دو تکه عجیب ماسه سنگ را پیدا کردیم که به نظر میرسید سنگ آسیاب باشند.
با بررسی محیط اطراف این سنگها ما نشاستههایی را کشف کردیم که در لابهلای حفرههای دو سنگ آسیاب باقی مانده بودند. ما این نشاستهها را استخراج کردیم و با میکروسکوپ الکترونیکی مورد بررسی قرار دادیم و به این نتیجه رسیدیم که این نان شبیه برخی از نانهای امروزی خوشطعم بوده است.» این اتفاق تا همین جایش به عنوان یکی از اتفاقات علمی در گذشته مطرح بود تا اینکه یک کارآگاه پلیس در ایالت توسکانی ایتالیا از دروغ بودن این کشف و استخدامشدن این پژوهشگران قلابی از سوی یک شرکت بزرگ تولید کننده نان در ایتالیا خبر داد. طبیعی بود که در ابتدا نگاهها به این شرکت دوخته شود که چرا زحمت سرهم کردن چنین دروغی را به خود داده بوده.
پلیس ایتالیا میگوید مسئولان این شرکت بزرگ تولید کننده نان قصد داشتند چند هفته پس از این کشف دروغین با استفاده از این نانِ کشف شده و دانشمندان قلابیِ کشف کننده برای نانِ این شرکت تبلیغات کنند. این روزها نه تنها این شرکت تولیدکننده نان میزان فروشش افزوده نشده، بلکه کارخانهاش هم پلمپ شده و دیگر بعید است ایتالیاییها به شوق شباهت مزه نانهای این شرکت با اولین نان تاریخ به سراغ نانهای آن بروند.
۶
مبارزان و آزادیخواهان جهان سالهاست که یکی از اصلیترین الگوهای جوانان در سرتاسر جهان هستند. دانشمندان آمریکایی اعلام کردند بعد از سالها تحقیق بالاخره کشف کردهاند آزادیخواهی و مبارزه در راه آزادی تحت تاثیر یک ژن در بدن هر شخص است. این کشف در نوع خود عجیب معنای آن را میدهد که به عنوان مثال گاندی یا مالکوم ایکس آن را در خود داشتهاند. دکتر فولر یکی از اعضای تیم کشفکننده این ژن سیاستزده، در حالی که با لبخند پیروزمندانهاش جلوی دوربین خبرنگاران قرار گرفته بود، گفت: «این ژن که به آن اسم «دیآردی ۴» دادهایم، در افرادی که آن را دارا باشند، باعث ایجاد زمینههای کسب بینش سیاسی و آزادیخواهانه خواهد شد.» این کشف آنقدر سروصدا کرد که وقتی باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا برای سخنرانی حمایتی خود برای انتخابات کنگره این کشور در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت کرده بود، در پاسخ به سوال یک خبرنگار که از او پرسید از کجا این قدر مطمئن پیشبینی میکنید دموکراتها فاتح مبارزه سیاسی برای ورود به کنگره شوند، اوباما با خونسردی گفت: «من ژن «دیآردی ۴» دارم، پس هیچ شکی نداشته باش.» با این کشف عجیب و غریب خانوادههایی که در رویای به دنیا آوردن فرزندانی مثل چه گوآرا هستند، باید امیدوار باشند که ژن آزادیخواهی را به فرزندانشان ارث بدهند تا بلکه آنها به کمک ژن «دیآردی ۴» به مصاف کسب آزادی بروند.
بازدید: ۶۷۸۱۳۵