نماد سایت مرکز مشاوره خانواده و مشاوره ازدواج آنلاین

دنیای ادبیات

دنیای ادبیات

دنیای ادبیات

دنیای ادبیات

در اینجا خبر خاصی نیست. نه ستاره سینمایی قصد دارد تا خبر ازدواجش را منتشر کند و نه فوتبالیستی می‌خواهد از تیم قرمزها به تیم آبی‌ها برود. در اینجا هیچ خبری نیست. نه سیاستمداری قرار است تیتر جالبی برای ما خلق کند و نه قرار است از یک‌طرفه شدن خیابان ولیعصر(عج) بنویسیم. در اینجا هیچ خبری نیست. نه مایاکوفسکی دوباره قرار است به دنیا بیاید و نه شاملو و شاندور پتوفی قرار است دوباره به زندان بیفتند.

هر چه هست همین خبرهای معمولی است که ممکن است اصلا برای کسی اهمیت نداشته باشد. اصلا خبر خاصی هم نیست. اگر نویسنده‌ها را به دو قسمت مشهور و نامشهور تقسیم کنیم (این جور تقسیم‌بندی‌ها در هیچ کتاب ادبی قابل مشاهده نیست البته)، نویسنده‌های مشهور که معمولا مرده‌اند یا آن‌قدر پیرند که بخاری از آنها بلند نمی‌شود و نویسنده‌های جوان هم معروف نیستند تا خبرشان مهم باشد. اصلا نویسنده‌‌ها باید پیر‌ شوند تا مطرح باشند.

به همین دلیل است که عکس نویسنده‌ها کمتر روی جلد مجله‌ها می‌آیند، چون نویسنده‌های مهم پیرند و مجله‌ها معمولا دوست دارند که چهره‌های جوان و جذاب را چاپ کنند. اما به هر حال ممکن است که در اینجا هم خبری باشد. ممکن است نویسنده‌ای، رمانی را ۵۰۰ سال پیش نوشته باشد که حرف دل ما را زده است. ممکن است شاعری در شعرش، وضعیت امروز ما پیش‌بینی کرده باشد. در دنیای ادبیات همه چیز ممکن است.

آیا ادبیات تمام شده است؟

ادبیات (و شما کلا داستان را در نظر بگیرید) زمانی خلق شد که چند نفر دور آتش نشستند و ماجرایی را که در آن روز برایشان اتفاق افتاده بود، برای هم تعریف کردند.

شاید هم چند نفر آدم خل‌ملنگ بوده‌‌اند که در تاریکی غار برای هم داستانی را تعریف کرده باشند. به هر حال در آن روزگار دبیرستانی وجود نداشت تا چند تا دختر دبیرستانی برای همدیگر حرف‌های خاله‌زنکی (ببخشید که کلمه خاله‌دخترکی کاربردی ندارد) بزنند.

بعد که قرار شد داستان‌ها را روی کتیبه‌ها بنویسند، احتمالا عده‌ای فریاد زده‌اند که وا مصیبتا… ادبیات بر باد رفت. خوشبختانه آن روز‌ها روزنامه‌ای وجود نداشت تا کسانی که کنار آتش می‌نشستند، مصاحبه‌های آتشین کنند. کمی بعد که قرار شد ورقه‌های پوستی جای کتیبه‌ها را بگیرد، باز هم فریاد وامصیبتای بعضی‌ها بلند شد. همین قضیه باز هم تکرار شد؛ زمانی که کاغذ کشف شد. حتی وقتی دستگاه چاپ هم اختراع شد، عده‌ای تا مدت‌ها به آن اعتماد نداشتند. کلا عده‌ای همیشه دوست دارند صدای دیگران را بلند کنند.

حالا هم عده‌ای نگرانند که کتاب‌های الکترونیکی دارد می‌آید و وامصیبتا… اما باز هم نگرانی وجود ندارد. مطابق آماری که هفته پیش توسط گاردین منتشر شد، مردم بریتانیا هنوز کتاب خواندن را به شدت دوست دارند. مکان‌هایی که مردم این کشور در آن کتاب می‌خوانند و ساعاتی را که به آن اختصاص می‌دهند، بیش از بقیه تفریحاتشان است. پس لطفا فریاد وامصیبتایتان بلند نشوید. این‌قدر دنبال بهانه نگردید.

نامه‌های خصوصی مردم را منتشر نکنید لطفا

نامه‌های منتشر نشده ویرجینیا وولف ۸۰ هزار پوند قیمت‌گذاری شد. شما آن‌وقت بگویید که نویسنده‌های مرده،‌ مطرح نمی‌شوند. حالا من دقیقا ۸۶۴ نویسنده جوان را می‌شناسم که هر روز وقتی از جلوی پیتزافروشی سرکوچه‌شان می‌گذرند، روده‌هایشان به قار و قور می‌افتد و بزرگی، کوچکه را می‌خورد. آنها حتی راضی‌اند تا نامه‌های خیلی خیلی خصوصی‌شان را برای گرفتن یک پیتزا پپرونی ناقابل بفروشند، اما چه کسی حاضر است بخرد. اما حالا نامه‌نگاری‌های شخصی ویرجینیا وولف، هلن آرنپ، راجر فرای و ونسا بل ـ اعضای گروه بلومزبری ـ ۸۰ هزار پوند قیمت‌گذاری شد. این مجموعه شامل ۷۰۰ نامه است که بین اعضای این گروه رد و بدل شده است. در این نامه‌ها اعضای این گروه به بحث پیرامون مسائل شخصی، خانوادگی و عاطفی‌شان پرداخته‌اند. این نامه‌ها بین سال‌های ۱۹۱۹ تا ۱۹۴۷، در زمان اوج فعالیت گروه بلومزبری نوشته شده‌اند.

گروه بلومزبری شامل جمعی از نویسندگان، روشنفکران و هنرمندان انگلیسی بود که در قرن بیستم دیدارهای غیررسمی را برگزار می‌کردند. اعضای این گروه در اطراف بلومزبری لندن زندگی می‌کردند و از این جهت به این نام مشهور شدند. شناخته شده‌ترین اعضای این گروه ویرجینیا وولف، جان مینرد کینز، ای. ام. فورستر و لیتون استراچی بودند.

می‌دانید که با ۸۰ هزار پوند می‌شود چه کارهایی کرد؟ مثلا چند تا پیتزا مخصوص خورد؟ حالا اجازه بدهید که استخوان‌های خانم ولف کمی سیاه‌تر شود، قیمت به ۸۰۰ هزار و هشت میلیون پوند هم می‌رسد. بیچاره نویسنده‌های زنده!

یک جنایی‌نویس اسیر نوشته‌هایش شد

دیل‌هادسون، جنایی‌نویس آمریکایی در منطقه مریون کانتی در ایالت کارولینای جنوبی مفقود شده است. او چند وقت پیش به همسرش اعلام کرد که برای یک سفر کاری مجبور است به خارج از شهر برود و پس از آن دیگر هیچ خبری از او نشد تا سرانجام روز جمعه ماشین بدون سرنشینش در یک منطقه جنگلی در ایالت کارولینای جنوبی یافت شد. به نظر شما چرا این نویسنده‌ جنایی‌نویس گم شده است؟ اولین دلیلی که به ذهن هر کدام از ما می‌رسد، این است که نویسنده فوق‌الذکر (دقیقا فوق‌الذکر)، پس از خواندن پرونده «گم‌شده‌ها» در جایی و به خصوص یکی از متن‌های آن‌که توسط س. ر نوشته شده بود، خودش را گم کرده است. دلیلش هم مشخص است.

همسر این نویسنده می‌گوید که هادسون چند ساعت پس از خروجش از منزل با او تماس گرفته و اعلام کرده که می‌خواهد مدتی به خاطر سردرد استراحت کند، ولی پس از آن‌ روز دیگر کسی اطلاعی از او ندارد.

البته ممکن است بعد از آن‌که چند نفر قاتل به آرامی برای نویسنده توضیح داده‌اند که می‌خواهند او را به شکلی مهربانانه با گلوله آبکش کنند، او شجاع شده و این تلفن را به همسرش زده باشد.

به هر حال بیشتر داستان‌های این نویسنده که به قتل و جنایت می‌پردازد، در ایالت کارولینای جنوبی رخ می‌دهد. بازرسان بررسی صحنه جرم به همراه دیگر کارآگاهان مشغول تفتیش محلی هستند که اتومبیل این نویسنده یافت شده است. از آثار مشهور و پرفروش این نویسنده می‌توان به «بمیر پدربزرگ، بمیر!» و «رقص مرگ» اشاره کرد. او احتمالا در حال بازی در نقش رقصنده مرگ است.

«رمز داوینچی» کتابی یک بار مصرف است، از ما گفتن

تقریبا هیچ کس دوست ندارد کتاب «رمز داویچی» را بعد از خواندن نگه داشته باشد. ماجرا را خیلی سخت نکنید. بحث بر سر جادو و جنبل و از این چیزها نیست. راستش را بخواهید کتاب آن‌قدر آبگوشتی است که تقریبا هر کس آن را می‌خواند، می‌خواهد یک جوری از دستش خلاص شود.

به این ترتیب است که در خبرها آمد که کتاب‌ «رمز داوینچی» نوشته دن براون در صدر فهرست کتاب‌هایی قرار دارد که شهروندان انگلیسی به فروشگاه‌های کتاب دست دوم اهدا می‌کنند.

این کتاب همچنین در رتبه دوم بیشترین کتاب‌های خریداری‌شده از فروشگاه‌های کتاب دست دوم قرارگرفته است. کتاب «بازپرس ریبوس» نوشته‌ یان رانکین در رتبه‌ اول قرار دارد. در این فهرست همچنین خالد حسینی در رتبه‌ ششم، مارگارت آتوود در رتبه‌ هشتم و جیمز پترسون در رتبه‌ نهم ایستاده‌اند. در میان نویسندگانی که آثارشان بیش از هر کتاب دیگری به فروشگاه‌های کتاب‌های دست ‌دوم اهدا شده است، به جان گریشام، استفن کینگ و جی.کی. رولینگ می‌توان اشاره کرد. کتاب‌هایی که شاید برای عده‌ای ارزش خاصی نداشته باشد، ولی عمدتا برای عده‌ای دیگر دارای ارزش و بهای بالایی است که در بسیاری از مواقع راضی هستند مبالغ بسیار زیادی را پرداخت کنند تا بتوانند آنها را به دست بیاورند.

تعریف کتاب یک بار مصرف: به کتاب‌هایی گفته می‌شود که پس از یک بار خوانده شدند، باید از شرشان راحت شد. مثلا به کسی هدیه داد. البته ممکن است برخی از این کتاب‌ها را نتوان حتی یک بار هم تا آخرشان خواند. در آن صورت به آنها کتاب روشنفکری گفته می‌شود. (رجوع کنید به مدخل «کتاب‌های روشنفکری»). گاهی هم ممکن است برخی کتاب‌های یک بار مصرف را چند بار مصرف کنند، مثل ما که تیغ‌های یک بار مصرف را تا دو و نیم بار به صورت می‌مالیم یا لیوان‌های یک بار مصرف را می‌شوییم و در جا ظرفی می‌گذاریم. (نگاه کنید به کتاب منتشر نشده «الفواید الیکبار مصرف»).

نفر هشتم کتاب‌های یک بار مصرف، کارگردان می‌شود

مارگارت اتوود نویسنده سرشناس کانادایی، برنده جایزه بوکر و نفر هشتم در فهرست کسانی که کتابشان به فروشگاه‌های دست دوم اهدا می‌شود، برای آشنایی و ترغیب مردم به خواندن، رمان جدیدش با نام «سال توفان» را تبدیل به یک نمایشنامه کرده است و می‌خواهد آن را روی صحنه ببرد. البته او می‌تواند برای بهبود وضعیت کتابخوانی مردم، رمان‌های بهتری بنویسد، هرچند که کارهای الانش هم خیلی بد نیست.

این نمایشنامه یک ساعته توسط سه بازیگر به همراه گروه کر و همچنین حضور مارگارت اتوود به‌عنوان راوی اجرا خواهد شد. نویسنده ۷۰ ساله کانادایی اعلام کرده که این رمان استحقاق معرفی‌های جدی‌تر را نیز دارد و گفته است که این روش هرچند ممکن است سختی‌هایی را نیز به همراه داشته باشد، اما راهی برای رهایی از شیوه‌های تبلیغ سنتی نیز هست.

از این طریق نویسنده می‌تواند از ذهن‌های خلاق بهره بگیرد و تعابیر آنها درباره داستانش را نیز درک کند.

البته اتوود نمی‌داند که بعضی از نویسنده‌های ایرانی برای تبلیغ خودشان چه کارهای عجیب و غریبی می‌کنند، وگرنه هرگز این شیوه قدیمی و نخ‌نما را رو نمی‌کرد. واقعا نمی‌توانم از این شیوه‌ها یاد کنم، چون در بسیاری از موارد اخلاقی و مسالمت‌آمیز نیستند.

چندمین کتاب در مورد مادر ترزا نوشته شد

وولف اوشلیس، نویسنده و روزنامه‌نگار آلمانی در کتابی با نام «مادر ترزا: جوانی او در اسکوپیه» به بررسی مستند زندگی مادر ترزا در دوران جوانی پرداخته است. نکته‌ای که تا حدود زیادی حائز اهمیت است، این‌که او در این کتاب به بررسی ابعاد مختلف زندگی مادر ترزا در سال‌های بین ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۸ در شهر اسکوپیه (پایتخت مقدونیه) پرداخته است.

بهتر است بدانید که این زبان‌شناس که علاقه شدیدی به تاریخ و زبان کشور مقدونیه دارد، در این کتاب به بررسی زندگی گونپه بویاجیو (مادر ترزا) از زمان تولد تا سن ۱۸ سالگی پرداخته است. او در این کتاب بیان داشته که مادر ترزا از بدو تولد با ناتوانی جسمی مواجه بود و سراسر دوران کودکی‌اش نیز با بیماری سپری شد، اگرچه خانواده مرفه‌اش سعی می‌کردند که برای او کودکی و جوانی شادی را فراهم کنند.

پیشنهاد: به همه کسانی که می‌خواهند درباره شخصیتی شبیه مادر ترزا بنویسند، پیشنهاد می‌شود که سری به دوستان بزنند. وی هم‌اکنون در حال اطعام گرسنگان شمال غربی است.

رمان‌های علمی تخیلی و مردگان

چند وقت پیش همچنین دو جایزه کتاب‌های علمی-تخیلی در تهران و پاریس برگزار شد. میشل لافرامبویز با رمان «بادهای تامرلان» توانست جایزه بهترین کتاب علمی تخیلی فرانسوی زبان سال ۲۰۰۹ را از آن خود کند. در تهران هم، کتاب «بدون عنوان» اثر پیرانی به‌عنوان برگزیده شناخته شد. در بخش مترجم برگزیده هم بهرامی به عنوان مترجم برگزیده اعلام شد که مورد انتقاد بعضی‌ها هم قرار گرفت. (احتمالا برای ترجمه کتاب‌های کورت وونه گات)

در بخش ناشر برگزیده انتشارات روزنه به دلیل ترویج ادبیات فانتزی کلاسیک و چاپ دو کتاب نفیس در حوزه ادبیات فانتزی به‌عنوان ناشر برگزیده معرفی شد. (احتمالا برای کتاب‌های یعقوبی.) در بخش مروج که از میان مروجان این ژانر برگزیده می‌شود، امسال هیچ برگزیده‌ای اعلام نشد، اما به جای این بخش به دو تن از کسانی که در گسترش این ژانر موثر بودند از امیر سپه رام به دلیل نشر کتاب داستان‌های علمی تخیلی و فانتزی با نگارش فارسی و برگردان زبان انگلیسی و ایرج فاضل به دلیل تلاش در نشر سه جلد کتاب علمی تخیلی تجلیل و تا حدود زیادی قدردانی شد. همچنین سال گذشته بخش «وبگاه برتر هواداری» به این مسابقه اضافه شده که در این بخش نیز پایگاه اینترنتی نو قلم برگزیده شده و مورد تشویق قرار گرفته است.

اما فرانسوی‌ها باز هم پیش‌قدم بودند. آنها جایزه‌شان را در کانادا برگزار کردند و نشان دادند که همیشه می‌شود به شیوه خل‌ملنگانه رفتار کرد. میشل لافرامبویز با رمان «بادهای تامرلان» توانست جایزه شصت و هفتمین دوره آئوروا را هم‌زمان با «گردهمایی جهانی داستان‌های علمی فرانسه زبان» از آن خود کند. جایزه‌ای که چشم بسیاری از افراد دیگر هم دنبالش بود، ولی نصیبشان نشد و یکی پس از دیگری با دست‌های خالی به سمت خانه‌شان برگشتند؛ هرچند که این جایزه حاشیه‌هایی را نیز در بر داشت، ولی به هر حال قسمت ایشان شد.

البته جالب است بدانید که چندی پیش چند نویسنده هم درگذشتند که البته اسمشان خیلی مهم نیست. شاید بعد مشهور شوند، اما از آنجا که خبرنگارها هم باید نان بخورند، تیتر اغلب این خبرها بود: «نویسنده مشهور (فرانسوی، سوییسی، آلمانی و آمریکایی) درگذشت. چون خبرهای درگذشت نویسندگان غیر مشهور منتشر نمی‌شود.»

بازدید:۳۸۹۶۵۴

رتبه مقاله درگوگل:

خروج از نسخه موبایل