نماد سایت مرکز مشاوره خانواده و مشاوره ازدواج آنلاین

دهه ۸۰ و زندگی بعضی خانواده‌ها در شبکه‌های اجتماعی

دهه 80 و زندگي بعضي خانواده‌ها در شبکه‌های اجتماعی

دهه 80 و زندگي بعضي خانواده‌ها در شبکه‌های اجتماعی

دهه ۸۰ و زندگی بعضی خانواده‌ها در شبکه‌های اجتماعی

ما از زندگی شبکه‌های اجتماعی چه می‌خواهیم، شبکه‌های اجتماعی از زندگی ما چه می‌خواهند؟ مثل بازی‌های بی‌مزه‌ای که «مسابقه محله‌» راه می‌انداخت، باید سه مرتبه پشت سرهم، بدون مکث و تپق، بگویی: «دوست داری با دوست من که دوست داره با دوست تو دوست بشه، دوست بشی؟» و آن‌وقت رمز ورود را دریافت کرده‌ای، بدون درد و خونریزی، بی‌آن‌که دست به جیب شوی و با کمترین هزینه!

ما این‌طور قدم به دنیای شبکه‌های اجتماعی گذاشتیم، با تعریف‌های ساده‌ای که خودمان برای خودمان ساختیم. با جمله‌های «هی! می‌دونی اورکات چیه؟» یا «خبر داری که فیس بوک اومده؟» هر چیزی هم که درباره دنیای این شبکه‌های اجتماعی خواندیم، یا ترجمه نعل به نعل متن‌های انگلیسی بود که مترجم‌های نابلد جلوی رویمان گذاشته بودند، یا تابلوی خطر در کمین شماست که نمی‌شد به سادگی از کنار آن گذشت. نتیجه‌ این تعریف، شد مقاله که دارید می‌خوانید.

سال ۸۰

هیجان وبلاگ‌نویسی

دنیای مجازی آن دوران، خوراک فارسی چندانی در اختیار کاربرش قرار نمی‌داد. هنوز سایت‌های خبری با این شکل و شمایلی که ما می‌بینیم وجود نداشت و خبری از سایت‌های شرکت‌ها و نهادها و سازمان‌ها هم نبود. مجموعه نوشته‌هایی که به زبان فارسی پیدا می‌شد، محدود به خبرهایی بود که تک و توک سایت‌های فارسی زبان منتشر می‌کردند و استفاده روزمره از آن بی‌معنی بود. مخصوصا برای آن گروهی که زبان انگلیسی‌شان رفع نیاز نمی‌کرد. اما در همین سال عجیب بود که اولین وبلاگ‌های فارسی راه‌اندازی شدند و تعداد کاربرهای جوان دنیای مجازی، سربه‌فلک گذاشت. هنوز عادی نبود که با یک نفر صحبت کنی و بین جمله‌هایت بپرسی: «راستی وبلاگ هم داری؟» و همراه با شماره تلفن خانه‌ات، شماره موبایلت و آدرس وبلاگت را هم بدهی. باید درنظر بگیرید که آن موقع، یک خط ۹۱۱ نزدیک به یک میلیون تومان آب می‌خورد و تا دو سال بعد که ۹۱۲ به عنوان سومین گروه از شماره‌ها راهی میدان شدند، کمتر پیش می‌آمد که توی هر خانه‌ای به تعداد افراد خانواده گوشی موبایل پیدا کنی. در واقع یکی از آن نکته‌هایی که نسل‌سومی‌های خودمان می‌توانند به آن افتخار کنند و در خاطره‌هایشان به آن اشاره‌ای کنند، همین حضور در تقاطع دلنشین موبایل، وبلاگ، کنکور(!) است. (لازم به توضیح است که آن موقع به جای وعده خرید ماشین، وعده خرید موبایل به بچه‌ها می‌دادند)

سال ۸۱

تولد پرشین بلاگ

دنیای مجازی در تسخیر وبلاگ‌نویس‌های فارسی است. تعداد وبلاگ‌ها روزبه‌روز بیشتر می‌شود و آدم‌ها فرصت دارند تا درباره رخت و لباس و موسیقی و کتاب، صحبت کنند. آن هم بدون آن‌که ترسی به دلشان راه دهند. یک جور شجاعت در رفتار نسلی که انگار احساس خطر برایش معنی ندارد و به سادگی دفترچه خاطراتش را در دنیای مجازی منتشر می‌کند. حرکتی که مذموم بود و چشم‌هایی با تعجب به آن نگاه می‌کردند. اما تولد پرشین‌بلاگ، نوید حضور دنیای تازه‌ای را داد که به موجب آن، «هر ایرانی یک وبلاگ داشت.» در واقع پرشین بلاگ، به عنوان اولین ارائه‌دهنده بلاگینگ فارسی، با سه موسس جوانش، یک حرکت مهم و جانانه انجام داد. حالا خیلی طبیعی بود که دنیای مجازی با نوشته‌هایی به زبان فارسی آشنا شود.

سال ۸۲

بگو فردا مال ماست

سه، چهار سالی از انتشار آلبوم «گل آفتابگردون» توسط گروه آریان می‌گذشت، اما همچنان با اوضاع و احوالی که دنیای مجازی برای نسل‌سومی‌ها ساخته بود، می‌شد به دنیای آن روزها اعتماد داشت. داستان از این قرار است که وقتی سه دست‌اندرکار پرشین‌بلاگ برای تولد یک سالگی شرکتشان یک نشست خبری برگزار کردند، مدعی شدند: «روزانه ۱۲۰ هزار نفر و ماهانه بالای ۳۰ میلیون بازدیدکننده» به سایت‌های منشعب از پرشین‌بلاگ وارد می‌شوند و «بیش از ۷۰ درصد محتوای فارسی نت» در همین وبلاگ‌ها منتشر می‌شود. البته گسترش وبلاگ‌نویسی، چیزی نبود که از آن سوی آب بیاید و دامن این‌وری‌ها را بگیرد. کما این‌که راه‌اندازی یک وبلاگ فارسی، یکی از ساده‌ترین کارهایی است که می‌شود در دنیای مجازی انجام داد، اما برای راه‌اندازی یک وبلاگ حرفه‌ای انگلیسی باید حتما درسش را خوانده باشی. ما در آن زمان، گفت‌وگویی با اولین وبلاگ‌نویس‌ها انجام می‌دادیم و آنها می‌گفتند: «مافیا هم داریم!» می‌شود پیشینه حضور شبکه‌های اجتماعی در ایران را، به همان دوران وبلاگ‌نویسی نسبت داد. زمانی که آدم‌ها یاد می‌گیرند در دنیای مجازی وارد ارتباط شوند و صفحه‌های شخصی‌شان، صفحه خاطرات یا محفوظاتشان را به یکدیگر «پیوند» دهند. هرچند این اسم «پیوند» هم آن موقع‌ها همان لینک بود.

اورکات؛ فیلترینگ دوجانبه

تعریف دوست مجازی، تعریف جدیدی نبود، در همان دوران چت‌روم‌های یاهو به اندازه کافی ازدواج‌های نافرجام و از راه دور ساخته بودند که تا اسم دوست مجازی می‌آید، کسی کله‌اش را کج نکند. وبلاگ‌های فارسی هم عنوان دوست‌های مجازی را باب کرده بودند و حضور پررنگ اورکات، یک اتفاق ویژه و پیشرفته در دنیایی بود که چیزی بیشتر از لینک‌های ساده می‌خواست. تعداد قلب‌های کنار اسم فلانی یا تعداد دوستان صفحه بهمانی، اولین بارقه‌های خاله‌زنک بازی در اورکات بود، اولین بارقه‌هایی که بسیار چسبید و به جانمان نشست. در آن زمان، عجیب بود که کسی، صفحه‌ای از آن خود داشته باشد و گروه‌هایی تشکیل شوند و آدم‌هایی دور و ناآشنا به خاطر یک نام در کنار هم جمع شوند. اما در همین روزها بود که مشکلاتی برای نام «خلیج فارس» پیش آمد و تبلیغی که برای امضای نامه انجام شد، از همین اورکات آغاز شد. با همین اتفاق بود که اورکات، از یک شبکه اجتماعی خاله‌زنک‌بازی و ساده، تبدیل به شبکه‌ای فعال در میان جوان‌های ایرانی شد و حالا عکس واقعی و نوشتن روی دیوار آن یکی و تبریک تولد، در مرتبه‌ای دیگر قرار گرفت. اما در فاصله‌ای کوتاه، اورکات به درد فیلتر دچار شد. دردی که تعداد کاربرانش را به حداقل رساند و به سرعت نامش را از ذهن ایرانی‌ها حذف کرد.

سال ۸۳

شبکه‌های ریز و درشت اجتماعی حضور موثری در زندگی جوان‌های ایرانی دارند. از یک طرف «گزگ» که آخرش نفهمیدیم چطور به فارسی بنویسیمش و امکانات عجیب و غریبی در اختیار کاربر نمی‌گذاشت، تا دعوت‌نامه‌هایی که فرستاده می‌شدند، اما کسی جدی‌شان نمی‌گرفت. در این لحظات ویژه بود که اولین جامعه مجازی ایرانیان آغاز به کار کرد!

کلوب، اولین جامعه مجازی مخصوص ایرانیان

پشت میز تحریرت می‌نشینی، چایت را می‌نوشی و از راه یک صفحه مجازی با صدها آدم که می‌شناسی و نمی‌شناسی، ارتباط برقرار می‌کنی. پیداکردن رفقای قدیمی، ادامه ارتباط با رفقایی که دورند و… را بر فهرست وسوسه‌های داشتن یک صفحه مجازی اضافه کن. حتما اولین طراحان شبکه‌های اجتماعی مجازی، از این جاذبه‌های ارتباطات انسانی خبر داشته‌اند که سال ۱۳۸۲، اورکات را راه انداختند تا حسابی سروصدا کند و بین ایرانی‌ها جا بیفتد و ما یک سال بعد از تولد اورکات، برای خودمان یک شبکه اجتماعی مجازی فارسی داشته باشیم. کلوب، یک سال بعد از اورکات آمد تا «اولین جامعه مجازی ایرانیان» باشد و به کاربرانی که حوصله‌شان از دست اورکات و… سر رفته بود بگوید: «هنوز فرصتی برای گشتن در صفحه‌ای جدید هست!» کسانی که زودتر از بقیه عضو کلوب شدند، یادشان می‌آید که روزهای اول، امکانات زیادی نداشت؛ یک پروفایل ساده با مشخصات اولیه و امکان افزودن دوستان به لیست، مهم‌ترین امکاناتی بودند که کلوب به کاربرانش می‌داد. اما به جز این کلوب‌هایی وجود داشتند که می‌توانستی عضو آنها شوی، بحث‌های مرتبط با نام آن ایجاد کنی و با بقیه بر سر آنها حرف بزنی و دعوا و قهر و آشتی کنی.

سال ۸۴

خبر خاصی نیست. شما خوبید؟ ریاست جمهوری نهم برگزار شده است، «مکس» به کارگردانی سامان مقدم و «چهارشنبه‌سوری» به کارگردانی اصغر فرهادی پرفروش‌ترین فیلم‌های سال هستند و شبکه‌های اجتماعی به همان روش سابق به کار خود ادامه می‌دهند. در کلوب بحث‌های جدی درباره اتفاق‌های روز در جریان است، اما آن‌قدر فراگیر نمی‌شود که موج راه بیندازد و از طرف دیگر پایه‌های راه‌اندازی یاهو ۳۶۰ شکل گرفته است. حتی اولین کاربرهای ایرانی‌اش را در همین سال جذب می‌کند، اما اگر بخواهیم تاریخی برای گسترشش در ایران پیدا کنیم، قطعا سال ۸۵ زمان درست‌تری است.

سال ۸۵

دست ایرانی‌ها از اورکات کوتاه است و هنوز شبکه‌های اجتماعی راه‌اندازی نشده که جوان‌های ایرانی را راضی نگه دارد. از آنجایی که انگار جهان بر مدار ما می‌چرخد و به این دلیل که اینترنت پرسرعت راه خود را به خانه‌ها باز می‌کند و گروهی موفق شده‌اند از شر اینترنت دایال آپ رها شوند، یاهو با سیستم تازه یاهو ۳۶۰ می‌آید. شبکه‌ای مجازی که منهای تمام امکاناتش، فرصت وبلاگ‌نویسی به کاربر می‌دهد. این، دقیقا همان چیزی است که حالا گروه پرتعداد وبلاگ‌نویس‌های ایرانی اما بدون خواننده به دنبال آن بودند. چرا که تعداد بالای وبلاگ‌های فارسی و «حلقه‌های مافیایی» موجود در آن، فرصت را به تمام وبلاگ‌نویس‌ها نمی‌داد تا برای دفترچه‌های خاطراتشان مخاطب پیدا کنند و از طرف دیگر، این امکان را به وبلاگ‌نویس‌ها می‌داد تا در فضایی خودمانی‌تر بنویسند.

سال ۸۶

با سلام، مارک زوکربرگ حالش خوب است و دارد فکر می‌کند در اولین فرصت فیس‌بوک را تبدیل به شبکه‌ای کاملا جهانی کند. تا اطلاع ثانوی حواستان به زندگی خودتان باشد و فراموش نکنید که بلیت سینماها ۱۰۰۰ تومان است، گشت‌های ارشاد در خیابان حضور دارند و در عید نوروزی که پشت سر گذاشتیم، رسول ملاقلی‌پور از دنیا رفت.

سال ۸۷

گسترش باورنکردنی فیس بوک، هم‌زمان شد با اتفاقی که از ابتدای سال ۸۷ حرفش وجود داشت؛ یاهو ۳۶۰ تعطیل می‌شود. از یک طرف فیس بوک حضوری جدی پیدا کرده بود و شکل و شمایل متفاوت و حرفه‌ای‌اش آن را دلنشین می‌کرد و از طرف دیگر، خاطره‌ای با یاهو ۳۶۰ همراه بود که می‌خواست تمام صفحه‌هایش را پاک کند و از میان ببرد. اما این خاصیت شبکه‌های اجتماعی است که با آمدن نو، کهنه از میدان خارج می‌شود. مخصوصا وقتی امکان وبلاگ را به صورت نوت، امکان سر زدن به صفحه‌های دیگران و سرک‌کشیدن در پروفایل‌هایشان را به صورتی کامل‌تر و درنهایت امکان انتخاب دوستان را دراختیارتان قرار می‌دهد. با تک‌رنگ آبی و همراه با فرصت‌های مختلف. اما همین‌طور که ذوق‌زدگی‌های ما ادامه دارد، اهالی فیس بوک امکانات سایتشان را بیشتر می‌کنند و در حالی که مدام فیلترینگ و رفع فیلترینگش مسئله است، تعداد کاربران ایرانی‌اش روزبه‌روز بیشتر می‌شود. از یک طرف فرصت نوشتار فارسی وجود دارد و از طرف دیگر، تنها گروهی به صفحه شما دسترسی دارند که در جمع دوستانتان حضور دارند.

سال ۸۸

انتهای سال ۸۷ و ابتدای سال ۸۸، گوگل که سکوتی طولانی اختیار کرده بود، با سرویس ریدر به میدان آمد. با سروصدایی کم و البته موفقیتی که انتظارش را نداشت. یک روز ساده، مثل تمام روزهای معمولی هفته، بالای صفحه ای‌میل، گزینه‌ای به نام ریدر ظاهر شد. در آن دوره متوجه نشدیم که چه کسی با خلاصه‌کردن گوگل ریدر به گودر نقش اول را بازی کرد، اما آن‌چه مشخص بود، فعالیت محدودی بود که وجود داشت و امکان اشتراک‌گذاری محدودی که در بعضی شرایط خاص امکان نمایش فالوئرها را فراهم می‌کرد و همین محدودیت و در عین حال خبررسانی، فرصت اعتمادسازی را بیشتر کرد. حالا خبرهای دسته‌اول، به جای آن‌که در فیس بوک منتشر شوند، در فضای مجازی دیگری امکان حضور دارند و امکان اضافه کردن فید سایت‌های خبری دلخواه را هم به کاربر می‌دهند. دنیای این روزهای ما هم که دنیای خبر، نتیجه‌اش می‌شود بالارفتن تعداد کاربران ایرانی.

سال ۸۹

اگر بالا رفتن تعداد بازی‌های فیس بوک را که هم‌زمان با دلزدگی گروهی از کاربران قدیمی و رو شدن دردسرهای این شبکه مجازی است، نادیده بگیریم، منهای همان ردوبدل خبرها و اطلاعات روز و خاله‌زنکی‌های سرگیجه‌آور، اتفاق خاصی نمی‌افتد.

سال ۹۰

فیس بوک؛ فیلتر. گوگل ریدر؛ فیلتر ولی حضور جوان‌ها در این شبکه‌های اجتماعی نه تنها کمتر نشد که آمارهایی که فیس بوک ارائه کرده، خبر از ازدیاد عضویت در این شبکه می‌دهد. از سوی دیگر، قرارهای فیس بوکی تبدیل به یک اتفاق تازه شدند. اما سورپرایز شبکه‌های اجتماعی در سال ۹۰، هیچ‌کدام از اینها نبود؛ سورپرایز مربوط به زمانی است که گوگل، با کری‌خوانی و شجاعت پرده از راز رقیب فیس بوک برمی‌دارد و مارک زوکربرگ با ترس خبر از فهرست تازه‌ای از امکانات سایتش می‌دهد. بله، گوگل پلاس وارد می‌شود.

بازدید:۵۹۸۲۱۵

رتبه مقاله درگوگل:

خروج از نسخه موبایل