نماد سایت مرکز مشاوره خانواده و مشاوره ازدواج آنلاین

ساختار انگیزشی در مبتلایان به اختلال جسمی شکلی در مقایسه با اشخاصی که به این بیماری مبتلا نیستند

اختلال جسمانی شکل

هدف از پژوهش پیش رو مشخص کردن ساختار انگیزش افرد مبتلا به اختلال جسمی شکلی در مقایسه با افرادی که به این اختلال دچار نیستند. برای این منظور، از میان مراجعه کننده گان به بیمارستان عرفان و یک کلینیک شخصی، تعداد سی نفر از مبتلایان به اختلال جسمی شکلی به گونه ای  در دسترس باشند انتخاب شدند و با تعداد سی نفر کسانی که مبتلا نبودند همتا شدند و از نظر سطح سبک انگیزشی، سنجیده شدند. نتیجه های به دست امده از تحلیل واریانس نمره های دو گروه مشخص کرد که کسانی که مبتلا به اختلال جسمی شکلی، ساختار انگیزش ناسازگارانه ای را دارا هستند.

مقدمه

میزان توزیع بیماری ها در جهان در حال تغییر می باشد. این تغییرات، از اوایل دهه ی ۹۰ میلادی شروع شده و تاکنون نیز رو به شتاب گرفتن می باشد. سمت و سوی اصلی این تغییرات، از مریضی های مسری عفونی و سوء تغذیه به سوی مریضی های غیر مسری و اختلالات روان شناختی مانند، اختلال های جسمانی می باشد. اختلال جسمی شکلی، گروه گسترده ای از بیماری ها می باشد که علایم و نشانه های جسم جزء مهم آن می باشد. این اختلالات، کنش های متقابلی را در بر می گیرد در آنان مغز، به شیوه هایی که هنوز مشخص نشده، هشدار های متفاوتی را صادر می کند و تاثیر این هشدارها بر هشیاری شخص، به القا کردن مشکلات جسمانی جدی می انجامد. علاوه بر آن، تغییرات جزئی و یا همچنان ناشناخته در نوروشیمی و نورولوژیی امکان دارد از مکانیزم های شناخته نشده ی روانی یا مغزی به وجود آید که باعث ایجاد بیماری می شود. متخصصان، در تلاش جهت تایید کردن اختلال جسمی، به انجام معاینات و یا آزمایشات هزینه بر پزشکی و یا حتی جراحی متوسل می شوند و زمانی این احتمال را بیان می کنند که دلیل مشکل، امکان دارد که جنبه ی روانی داشته باشد، با پرخاش و عصبانیت بیماران مواجه خواهند شد. (هالجین و ویتبورن، ۲۰۰۳). در متون بازنگری شده ی چاپ چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، پنج مورد از اختلالات شبه جسمانی به عنوان اختلال جسمانی کردن، اختلالات تبدیلی خود بیمار انگارانه، اختلالات بدریختی بدن و یا اختلالات درد معرفی شده اند (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳).

این اختلالات، از سایر اختلالات روانی مانند افسردگی اساسی، اختلالات شخصیتی، اختلالات اضطراب فوبیا همراه بوده است. اطلاعات به دست امده از داده های پژوهش تالی و همکاران (۲۰۰۹) که بر روی تعداد ۱۰۱ نفر از بیماران اختلالات جسمی شکلی صورت گرفته است، مشخص کرد که این اشخاص، از سطوح بالاتری از اختلالات روان پزشکی، به خصوص افسردگی (۳۵/۶%) و اختلالات اضطرابی (۲۹/۷%) را دارا می باشند. پژوهش ها، مشخص می کند که اختلا جسمی شکل در خانم های جوان و با سطح سواد و تحصیلات پایین بیشتر مشاهده ممی شود. بنر (۲۰۰۸) در پژوهشی، بدین منظور که تفاوت های جنسیتی را در شیوع اختلالات جسمانی شکل بررسی کند، متوجه شد که میزان شیوع اختلالات جسمانی شکل در بین نمونه های غربال شده ۲۳/۹% و میزان شیوع این اختلال در زنان کمی بیشتر (۲۴/۲%) از مردان (۲۳/۷%) می باشد. بنا بر گزارش او درد کمر، شایعترین درد گزارش شده در میان مردان و سردرد، شایع ترین علائم گزارش شده در زنها می باشد.

در دهه های اخیر که نگرشی متفاوت در روانشناسی ایجاد شده است و به مهم بودن نقش اهداف در سلامت روانی تاکید شده است، قادریم دیدی جدید به اختلالات جسمانی شکل داشته باشیم. با توجه به عقیده ی امونر و همکاران (۲۰۰۳ از شرواورز، ۲۰۰۷) هدف های شخص، نقشی اساسی در برداشت و ارزیابی او از رویدادها ایفا خواهد کرد. با توجه به نظریه ی کوکس و کلینگر (۲۰۰۴) رفتار، تجربیات و اعمال شناختی بشر با محوریت تعقیب تشویق کننده ها و هدف ها، سازمان پیدا می کند بر اساس این نظریه  عامل های بسیار متعدد در به وجود آمدن اختلالات موثر هستند که نهایتا به یک نقطه ی مشترک ختم خواهند شد که انگیزش برای رسیدن به اهداف می باشد. بر اساس عقیده کوکس و کلینگر پروسه ی انتخاب و روش پیگیری اهداف، ساختار انگیزش نامیده می شود. آنان مشخص کردند که دو نوع مکانیزم انگیزشی وجود دارد: ناسازگارانه و سازگارانه. اشخاصی که مکانیزم انگیزش آنان ناسازگرانه می باشد، در پی این می باشند که هیجانات خودشان را از طرق ناسالم برانگیزانند، در نتیجه به آشفتگی و اختلال دچار می شوند و کسانی که مکانیزم انگیزشی آنان سازگارانه می باشد، انرژی خودشان را صرف پی گیری محرکات سالم می نمایند، معمولا به دنبال هدف های مثبت می باشند، تعهد زیادی نسبت به اهداف خود دارند و می خواهند که از رسیدن به هدفهایشان لذت زیادی ببرند، اگر در دستیابی به اهدافشان موفق نشوند ناراحت خواهند شد و در برابر موفقیت هایشان خوش بین می باشند و تعارض حداقلی در میان اهدافشان را دارا هستند.. کسانی که مکانیزم انگیزشی آنان ناسازگارانه می باشد، معمولا در پی هدف های اجتنابی می باشند و بر این اعتقادند که دستیابی به هدفها لذت کمی برای آنان خواهد داشت، اگر در پی دستیابی به هدفها، به موفقیت دست پیدا نکنند کمی ناراحت می شوند، عاری از تفکر در مورد موفقیت یا عدم موفقیت در شیوه هدف، به ادامه دادن ان می پردازند و در میان هدفهایشان تعارضات بالایی دارند. داده های پژوهشی، مشخص می کند که تعارض میان هدفها، به دو صورت تاثیرات خود را به جای خواهد گذاشت؛ نخست اینکه به عنوان عاملی آسیب زننده با کاهش سلامت روانی و افزایش نشانه های آسیب روانی همراه می باشد و ثانیا اینکه به عنوان عاملی انگیزشی، موجب کاهش انگیزه ی مراجعان در پروسه ی درمان می شود ( امونز، ۱۹۹۹).

نخستین مطالعه ای که تاثیر تعارض ها میان هدفها را مشخص کرد توسط پالیز و لیتل (۱۹۸۳) صورت گرفت. این مطالعه، مشخص کرد که میان تعارض هدف ها و داشتن رضایت از زندگی ارتباط مستقیمی وجود دارد. امونز و کینگ (۱۹۸۸) طی دو پژوهش نمنونه ای از دانشجویان دانشگاه در رابطه با بررسیی ارتباط میان تعارض هدف ها و بهزیستی انجام دادند؛ این تحقیقات مشخص کرد که  میان تعارض های هدف ها و اختلالات روان شناختی و جسمی، ارتباط مستقیمی وجود دارد. این پژوهش ها، همچنین مشخص کرد که تعارضها، با سطح های بالای عواطف منفی، شکایت روان تنی و افسردگی ارتباط وجود دارد.

به صورت خلاصه، می توانیم بگوییم که هدف ها از دوو راه در به وجود امدن اختلالات روانی و رفتاری و از جمله اختلالات جسمی، نقش آفرینی می کنند؛ ابتدا، به وسیله ی مکانیزم های ناسالم و خصوصیاتی که با تشویق و از هم گسیخته شدن رفتار، صورت می گیرد و به اختلال در رفتارهای هدفمند می انجامد. این پروسه موجب می شود پیوستگی و تداوم سوگیری شده و به سوی دستیابی به هدف با مشکل مواجه می شود و ثانیا، تعارض ها میان هدف ها است که به عنوان یک مکانیزم ناسالم موجب به وجود آمدن فشار های روانی دو برابر می شود. پژوهش حاضر با هدف کلی مقایسه کردن مکانیزم انگیزش در کسانی که مبتلا به  اختلال جسمی شکل با کسانی که این اختلال را ندارند صورت گرفته است.

شیوه

جامعه ی آماری، نمونه و روش نمونه گیری

با نظر به موضوع پژوهش، جامعه مو رد نظر، کسانی بودند که جهت درمان اختلال جسمی شکل به بیمارستان عرفان و کلینیک خصوصی مراجعه نموده بودند. در این جامعه، به شکل در دسترس ۳۰ نفر از مبتلایان به اختلال جسمی شکل انتخاب و با ۳۰ نفر کسانی که مبتلا نبودند همتا سازی شدند. از ۳۰ نفر بیمار به اختلال جسمی شکل تعداد ۱۲ نفر اختلال تبدیلی، تعداد ۹ نفر اختلال جسمانی سازی و تعداد ۹ نفر به اختلال درد، تشیخص داده شدند.

ابزار

تنظیم پرسشنامهی هدفها و علاقه های شخصی (PCI): تنظیم پرسشنامه های هدف ها و علاقه های شخصی یا به اختصار PCI، نمونه اصلاحی و خلاصه شده  پرسشنامه سبک انگیزش (MSQ) می باشد و همانند (MSQ) قسمتی از ان فرد نگر می باشد چون برنامه ها و هدف های جاری هر شخص را در ۱۲ قسمت مختلف سنجش و مورد پژوهش قرار می دهد (کوکس و کلینگر، ۲۰۰۴). در PCI از افراد مورد آزمون خواسته می شود در رابطه با هدف هایشان در هر کدام از حیطه های زندگی تفکر کنند وو پس از ان نظراتشان را در رابطه با چگونگی دستیابی به هدف هایشان را در ۱۰ بخش نمره گذاری نمایند. حیطه های زندگی در پرسشنامه ی PCI شامل: خانه و مسائل مربوط به آن؛ حرفه، شغل موقعیت اقتصادی و مالی؛ رابطه هایشان با خانواده بستگان و ههمسر؛ رابطه هایشان با آشنایان و دوستان؛ صمیمیت، عشق، و رابطه جنسی؛ اصلاح و تغییر و رشد شخصیتی؛ تحصیلات؛ بهداشت روان و سلامت پزشکی؛ استعمال مواد تخدیری (سیگار و …)؛ معنویت؛ سرگرمی و اوقات فراغت و هدف های دیگر. کوکس و کلینگر (۲۰۰۴) بر این اعتقاد هستند که با توجه به این که حیطه های بالا، حیطه های مشترک در زندگی بسیاری از افراد می باشد؛ بنابراین برای نمونه مهمترین حیطه ها انتخاب شده اند؛ اضافه بر آن، قسمتی از پرسشنامه قانون نگر می باشد. به این صورتت که گروه بندی هدف ها، به یاری ۱۰ واژه ی کلیدی، نوع فعالیت ها و داشتن امکان مقایسه ی میان فردی را ممکن می سازد. در طی این پژوهش، قسمت دوم این پرسشنامه تحت توجه قرار میگیرد.

میزان اهمیتی که در pci، وجود دارد اهمیت اهداف آزمودنی را تعیین می کند و این مسئله که تا چه اندازه، اهداف برای آزمودنی اهمیت دارد که خواستار دستیابی و یا انجام آن است؛ میزان احتمالی که اهداف تحقق یابند، عقیده آزمودنی  را در رابطه با احتمال تحقق اهدافش در نتیجه تلاش را اندازه گیری می کند؛ میزان کنترلی که روی سیر تحقق، احساس کنترل سوال شونده را برای تحقق اهدافش اندازه گیری می کند؛ میزان درک به این مسئله که چه کاری باید انجام دهد؛ آگاهی و دانش شخص را از روش دستیابی به هدفهایش، می سنجد؛ خشنود بودن (به دلیل دستیابی به اهداف)، شادی پرسش شونده را از جهت تحقق هداف، می سنجد؛ سرخوردگی ( به دلیل دست نیافتن به اهداف) ناراحتی و غم فرد مورد آزمون را از جهت ناکامی در رسیدن به اهدافش، می سنجد؛ تعهد (وابستگی قلبی) به خواسته؛ اراده مراجع در تحقق اهدافش را می سنجد و طول زمان دستیابی به اهدف، عقیده آزمودنی را در رابطه با طول زمان احتمالی مورد نیاز جهت تحقق اهدافش اندازه گیری می کند. مقدار آزادی در انتخاب اهداف، تعیین می کند که ایا پرسش شونده اهدافش را انتخاب کرده استت یا کسانی دیگری این هدف را برای او انتخاب کرده اند؟ و در آخر میزان مهم بودنن آن برای اهداف دیگر  همسویی اهداف شخص و یا میزان تعارضات اهداف را می سنجد. شواهد، مشخص کننده ی آن می باشد که pciپایایی و اعتبار مناسب را داراست (کوکس و کلینگر، ۲۰۰۴). کوکس و کلینگر (۲۰۰۴) ثابت بودن درونی ۱۰ مقیاس pci را به روش آلفای کرونباخ بر روی نمونه ی دانشجویی ۱۸۲ نفری و سلیمانیان (۲۰۰۵) بر روی نمونه دانشجویان ۱۵۸ نفری محاسبه نموده است.

یافته ها

از تعداد ۶۰ نفر مورد آزمون شرکت کننده در این تحقیق، تعداد ۳۰ نفر آنها مبتلا به اختلال جسمانی شکل و تعداد ۳۰ نفر مبتلا نبودند. از تعداد ۳۰ نفر بیمار مبتلا به اختلالات جسمانی شکل، تعداد ۱۲ نفر اختلال تبدیلی، ۹ نفر مبتلا به اختلال درد مشخص نشده و ۹ نفر اختلال جسمانی سازی تشخیص داده شدند. متغیرهای سن، جنس، میزان تحصیلات و وضعیت خانوادگی (تاهل و تجرد) در زمان تشکیل دو گروه کنترل شدند.

جدول ۱: داده های شناختی جمعیت گروه نمونه

جدول ۲: نتیجه های چهارگانه f در رابطه با تحلیل واریانس چند متغیره

آنگونه که از جدول بالا نتیجه گیری می شود، میزان مشخصه های آماری f با میزان ۷۱۷/۱۱ در هر چهار مشخصه در سطح  معنادار می باشد؛ به این صورت که احتمال ۹۵% می توان به این نیتجه رسید که ساختار انگیزش اشخاص مبتلا به اختلال جسمانی شکل و اشخاص غیر مبتلا تفاوت دارد. آزمون تعقیبی lsd در جدول ۳ مشخص می کند که به غیر از مولفه های طول مدت زمان دست یابی به هدف که تفاوت معنی داری میان دو گروه وجود ندارد در دیگر مولفه ها، تفاوت معنی داری میان افراد مبتلا به اختلال جسمانی شکل و اشخاص غیر متبلا وجود دارد.

بحث نتیجه گیری

اصلی ترین هدف پژوهش پیش رو، اندازه گیری و مقایسه مکانیزم انگیزش در اشخاص مبتلا به اختلال جسمانی شکل با اشخاص غیر مبتلا بود. با توجه به نتایجی که به دست آمده، مشخص می شوند که در سبب شناسی و پدید آمدن اختلال جسمانی شکل، نقش مکانیزم انگیزش اهمیت بسزایی را دارا می باشد.

جدول ۳: نتیجه های آزمون تعقیبی lsd

در نتیجه یافته های به دست امده، اشخاص مبتلا به اختلال جسمانی شکل، مکانیزم انگیزشی ناسازگارانه را دارا می باشند. این اشخاص نسبت به افراد غیر مبتلا، برای هدفهای خود اهمیت قائل بوده و برای دستیابی به اهداف خود کمتر امیدوار هستند، آگاهی و کنترل کمتری نسبت به اهداف خود را دارا هستند، حداقل خوشنودی از دست یابی به هدف یا حداقل ناخشنودی از عدم دستیابی به هدف را دارا می باشند، حداقل تعهد به هدفها و تعارضات هدفها از ویژگی های سایر این افراد است. آنان در انتخاب هدف های خود، از آزادی کمتری نسبت به کسانی که مبتلا نیسیتد را دارا می باشند و برای اجرای برنامه ها و هدفهای خود بسیار منفعل عمل می کنند و از آنجایی که در زندگی با ناکامی ها و استرس های زیادی رو به رو بوده اند به درماندگی آموخته شده دچارند و بر این باورند که کوشش کردن برای دستیابی به هدفهایشان نتیجه ای ندارد. این اشخاص،در راه دستیابی به هدفهای خود در زمان مواجه شدن با مانع ها هدفهای خنود را رها می کنند و پیوستگی و استمرار برای تحقق آنها را ندارند. به طور معمول تعقیب هدف، یک نقطه شروعی دارد؛ یعنی وقتی که شخص، مشوقی را انتخاب می کند، یک تعهد درونی برای تلاش برای دستیابی به آن هدف را در خود ایجاد می کند (هک هاوزن، گول ویتسر، ۱۹۸۷).

داشتن تعهد برای دستیابی به یک هدف، هم از جهت عواقب چشم پوشی و رها کرد هدف و هم از جهت تغیرات بی شماری که تعهد برای یک هدف بوجود می آورد، از اهمیت بالایی برخوردار است؛ نخست اینکه، تعهد برای یک هدف، تاثیرات اولیه ی موانع آنی را تغییر می دهد؛ بدین معنی که پیش از اینکه شخص به یک هدف متعهد شود، موانع موجب می شود آن هدف، جذابیتش را از دست بدهد ولی پس از تعهد موانع، نه اینکه موجب تقویت هدف خواهد شد بلکه باعث می شود تعهد نیز عمیق تر گردد (گلینگرف ۱۹۷۵)؛ ثانیا اینکه تعهد، باعث تغییر در کارکرد ذهن می شود.

پیش از تعهد، فرد به طور مرتب گزینه های متفاوتی را برای انتخاب خود می سنجد؛ به عبارتی، مجموعه ی ذهن وی در یک وضعی ارزش یابی قرار می گیرد ولی پس از تعهد، شخص دچار ذهن ابزاری می شود که مشخصه ی آن جانب داری از یک هدف ویژه و تمرکز بر روش های دستیابی به آن هدف است؛ ثالثا اینکه با شروع تعهد، یک پروسه ی مخفی در ذهن به وجود می آید که شخص را به هر مشخصه ای که در تعقیب هدف در ارتباط باشد حساس می سازد (گول ویتسر، هک هاوزن و اشتفر، ۱۹۹۰).

در طی این پژوهش روشن شد که اشخاص مبتلا به اختلالات جسمانی شکل، تعهد کمی نسبت به هدفهای خود در مقایسه برا افرادی که به این اختلال دچار نیستند را دارا هستند. بارزترین خصوصیت فرایند عمل؛ به این معنی که «استمرار و پیوستگی، تا زمان دستیابی به هدف مورد نظر، در اشخاص مبتلا مشاهده نمی شود. بارزترین مشخصه فرایند عمل «استمرار و پیوستگی» در جهت دستیابی به هدف از مرحله ی انتخاب، به وجود امدن وابستگی هیجانی به هدف دستیابی تا مرحله ی نهایی آن؛ به این معنی که امتحان نتیجه های به دست آمده می باشد (باقری، ۲۰۱۰).

نتایج به دست آمده در این پژوهش، با پژوهش های کوکس و کلینگر (۲۰۰۴) و من و همکاران (۱۹۹۸) همخوانی دارد؛ به عنوان نمونه، من و همکاران (۱۹۹۸) مشخص کرده اند که اشخاص معتاد به الکل در مقایسه با اشخاصی که به الکل معتاد نیستند مکانیزم انگیزشی متفاوتی را دارا هستند، آنان بیشتر دارای هدفهای اجتنابی بوده اند، تعهد پایینی نسبت به هدفهایشان دارند و بر این اعتقاد هستند که کنترل کمی بر روی هدفهایشان دارند. پژوهش روبرسون (۱۹۹۰) هم مشخص کرده است که اشخاصی که از شغل خود رضایت دارند  در مقایسه با افراد ناراضی مکانیز انگیزیشی متفاوتی را دارا هستند. پژوهشهای نیوکامب و هارلو (۱۹۸۶) هم در میان جوانان و نوجوانان  همبستگی معناداری میان اعتیاد و نداشتن هدف و سمت و سو در زندگی نشان داده است. سایر تحقیقات، مشخص کرده است اشخاص معتاد، احساس کمتری نسبت به نیاز به مشوق ها دارند، از تعهد پایینی برای حرکت در جهت دستیابی به اهداف برخورداند و این احساس در انها وجود دارد که توان رسیدن به اهدافشان را ندارند.

طبق یافته های به دست آمده از این پژوهش، مشخص شد که مکانیزم انگیزش افراد مبتلا به اختلالات جسمانی شکل با اشخاص غیر مبتلا از لحاظ طول زمای که این اشخاص جهت دستیبابی به هدفهای خود پیش بینی کرده بودند تفاوت ندارد و از این لحاظ هر دو گروه در وضعیت مشابهی به سر می برند. بر طبق عقیده کوکس و کلینگر (۲۰۰۳) اشخاصی که حداقل امید را برای تحقق هدف و حداقل خشنودی از دستیابی به هدف و یا حداقل احساس غم نسبت به عدم تحقق هدف، حداقل تعهد جهت دستیابی به هدف، احساس کنترل کم نسبت به هدف و حداقل آگاهی را در رابطه با هدفهای خود دارا هستند، مکانیز انگیزش ناسازگارانه را دارا هستند.

از سوی دیگر، خصوصیات سایر اشخاص دارای مکانیزم انگیزشی ناسازگارانه، این می باشد که اشخاص به جای هدفهای گرایشی، از اهداف اجتنابی برخوردارند (تلاش می کنند که از پیامدهای منفی دوری کنندِ) می باشند. در نتیجه، بر طبق نظر کوکس و کلینگر، دست یافته های این تحقیق را می توان به این صورت تبیین کرد که هدفهای هر شخص با شخص دیگر تفاوت دارد. امکان دارد شخصی نیل به مدارج بالای علمی را به عنوان هدف برای خود انتخاب کند و شخص دیگر، ترک اعتیادش را. این دو هدفها، مستلزم صرف زمان و وقت بسیاری است. اشخاص مبتلا امکان دارد بیشتر هدفهای اجتنابی را پی گیری کنند و بیشتر در پی راحت شدن یا فرار از هدفهای منفی آزار دهنده باشند؛ مانند سعی برای بیمار نشدن، کوشش برای اخراج نشدن یا کوشش جهت خلاصی از محرک های منفی مثل ازدواج ناموفق. اشخاص مبتلا، به همان اندازه که زمان مورد انتظار جهت دستیابی به هدفهای اجتنابی خویش را پیش بینی می کنند که اشخاص غیر مبتلا این وقت را برای هدف های گرایشی مد نظر  قرار می دهند.

پژوهش های الیوت و جرج (۲۰۰۲) مشخص کرد مراجع کنندگانی که هدفهای احتنابی زیادی را در پروسه ی درمان پی می گیرند، در مقابل مراجع کنندگانی که هدفهای اجتنابی کمتری را در پروسه ی درمان دارا هستند تغییر بسیار کمی در احساس خرسندی از زندگی شان بروز می دهند. اضافه بر این، مردم به لحاظ تصوراتشان درباره ی عینی پی گیری هدفهایشان با هم تفاوت دارند. بعضی وقت ها تنها به نتیجه ی پایانی فکر می کنند؛ بدین معنی که زمانی که به اهدافشان دست پیدا می کنند چه احساسی را دارا خواهند بود، مانند در فکر فرو رفتن برای رسیدن به یک شغل پر درآمد ولی اگر تصور کنند چه مرحله هایی برای دستیابی به هدف نیاز دارند، به احتمال بالایی در دستیابی به هدفهایشان موفق تر می شوند و احتمالا به مسائل و مشکلات پیش روی خود توجه مضاعفی نشان خواهند داد، به خصوص اگر هدفها برای شخص از ارزش زیادی برخوردار باشد (کوستز و همکاران، ۲۰۰۲).

منبع:

Halgin, r., & whitbourne, s. k. (2003). Abnormal psychology: chknical perspectives on psychological disorders. Translated by: y. seyyed mohammadi. (2008). Tehran: ravan press.

خروج از نسخه موبایل