نماد سایت مرکز مشاوره خانواده و مشاوره ازدواج آنلاین

مشاور خوب:خانواده و هنر سینما

مشاور خوب:خانواده و هنر سینما

مشاور خوب:خانواده و هنر سینما

خانواده و هنر سینما

سرآغاز و ردپای ساخت فیلم‌های موسوم به «آخرزمانی» را می‌توان از همان دهه ۴۰ میلادی در تاریخ سینما یافت. یعنی سال‌هایی که جنگ جهانی دوم آغاز شده بود و توهم از بین رفتن دنیا بر اثر سلاح‌های خاص(!) مستولی شده بود. این فیلم‌ها که معمولا زیرشاخه ژانر علمی – تخیلی محسوب می‌شوند، همیشه باب طبع گروهی از فیلم‌سازان قرار گرفته است و تا همین امروز نیز ساخت این فیلم‌ها ادامه یافته است. اما فیلم‌های موسوم به «آخر زمانی» خودشان به سه دسته تقسیم می‌شوند که هر کدام از دسته‌ها با دیگری تفاوت بسیاری هم از لحاظ مضمونی و هم از لحاظ ساختاری دارند. نوع اول این فیلم‌ها، فیلم‌هایی است که مدتی قبل از زمان «آخر زمان» را نشان می‌دهند. مانند فیلم «مالیخولیا» ساخته لارس فون تریه که شخصیت‌های فیلم منتظر وقوع لحظه به پایان رسیدن جهان هستند و داستان حول‌وحوش وقایع مربوط به قبل از به پایان رسیدن جهان به تصویر کشیده می‌شود. دسته دوم فیلم‌هایی هستند که درست در زمان وقوع نابودی جهان به تصویر کشیده می‌شوند. مانند فیلم «۲۰۱۲» که شخصیت‌های داستان به دنبال پیدا کردن مأمن یا مقابله با این حادثه هستند. این دسته فیلم‌ها اکثرشان در ژانر اکشن ساخته شده و جنبه تجاری آن‌ها (و البته شعاری از نوع آمریکایی!) آن‌ها بسیار غلیظ است و معمولا یک آمریکایی نقش منجی جهان را در آن بازی می‌کند! اما دسته سوم که به نظر من جذاب‌ترین دسته سینمایی محسوب می‌شوند، فیلم‌هایی هستند که پس از انفجار بزرگ را به تصویر می‌کشند. مانند فیلم «کتاب ایلای» که انفجار بزرگی معمولا از نوع هسته‌ای یا برخورد ستاره‌ای دیگر با کره زمین صورت گرفته است.مشاور خانواده خوب 

اولین گام

چیزهایی که می‌آیند – ۱۹۳۶

این فیلم را باید نخستین فیلم این حوزه دانست که اقتباسی از کتابی به نام «شکل چیزهایی که می‌آیند» منتشرشده در سال ۱۹۳۳ به قلم اچ‌.جی.ولز است. داستان فیلم درباره زندگی پس از انفجار بزرگ در جنگ است که هرج‌ومرج همه جا را فرا گرفته است و دولت تلاش می‌کند تمدن را دوباره برگرداند و بدبختی‌ها را سروسامان ببخشد. قطعا با در نظر گرفتن سال ساخت فیلم نباید انتظار یک فیلم تاثیرگذار پر از جلوه‌های ویژه را از این فیلم داشت. فیلم در زمان خودش هم کمتر مورد توجه قرار گرفت و همان زمان هم از جانب منتقدان کمتر دیده شد.

دهه ۵۰ میلادی

در این دهه سه فیلم دیگر با موضوع «پسا آخر زمانی» ساخته شد. یک فیلم در سال ۱۹۵۱ با نام «پنج» و دو فیلم در سال ۱۹۵۹ به نام‌های «روی ساحل» و «جهان، جسم و شیطان» که «پنج» ساخته آرش اوبولر بود و برخی این فیلم را اولین فیلم پسا آخر زمانی می‌دانند. داستان فیلم به پنج آمریکایی بازمی‌گردد که پس از انفجار هسته‌ای تنها بازماندگان زمین هستند. زنی باردار، یک نئونازی، یک سیاه‌پوست و یک بانکدار که البته نفر پنجم کودکی است که به دنیا می‌آید! فیلم «روی ساحل» به کارگردانی استنلی کرامر برخلاف فیلم‌هایی که از آن‌ها نام برده شد، از حضور ستارگانی چون اوا گاردنر، فرد آستر، آنتونی پرکینز و گریگوری پک بهره برده بود و نامزد اسکار هم شد. جوایزی در زمان خودش گرفت و بسیار هم دیده شد. فیلم «جهان، جسم و شیطان» با شعار «داستانی که تاکنون نشنیده‌اید» به کارگردانی رونالد مک‌دوگال واقعا هم داستانی متفاوت‌تر از باقی فیلم‌ها داشت. سرگذشت مردی که در غاری (معدن) حبس می‌شود و پس از این‌که موفق به بیرون آمدن می‌شود، متوجه می‌شود که انفجاری هسته‌ای رخ داده و مردم نابود شده‌اند. پس به نیویورک می‌رود و در آن‌جا با زنی که او هم بازمانده انفجار است، برخورد می‌کند. پس از مدتی نفر سومی هم به جمع آن‌ها اضافه می‌شود و این تازه اول درگیری بین این سه نفر است.

دهه ۶۰ میلادی

در این دهه پنج فیلم دیگر با موضوع مورد نظر ما ساخته می‌شود. «اسکله» محصولی فرانسوی به کارگردانی کریس مارکر بود که موضوعش سفر زمانی در گذشته، حال و آینده پس از جنگ جهانی سوم بود. «وحشت در سال صفر» به کارگردانی ری میلند که خودش هم نقش اول فیلمش را بازی می‌کرد، روایت خانواده‌ای بود که پس از رخداد انفجار، باید به محافظت از جان خانواده‌اش در مقابل رخدادهای پس از انفجار بزرگ می‌پرداخت. «آخرین مرد روی زمین» به کارگردانی اوبالدو رگونا محصولی ایتالیایی – آمریکایی بود که بیشتر آن را باید در ژانر وحشت دانست. پس از مرگ همه آدمیان روی زمین، تنها بازمانده باید به شکار خون‌آشام‌هایی که از قبر در می‌آیند، بپردازد. «سیاره میمون‌ها» به کارگردانی فرانکلین جی.شافنر از آن دسته فیلم‌هایی است که حتی اگر همین امروز هم به دیدن آن بنشینید، جذابیت‌های خاص خودش را دارد و تاکنون بازسازی‌های بسیاری از این فیلم صورت گرفته است. سفینه‌ای در جزیره‌ای سقوط می‌کند که در این جزیره میمون‌هایی ساکن هستند که از هوش بالایی برخوردارند و قادر به تکلم به زبان انسان‌ها هستند و چیزی در هوش و ذکاوت از آدمیان کم ندارند. خدمه سفینه به اسارت میمون‌ها در می‌آیند و باید راهی برای نجات خود پیدا کنند. این فیلم نامزد دو اسکار در زمان خودش شد، اما ناکام ماند. «اتاق نشیمن» آخرین فیلم دهه ۶۰ میلادی بود که با موضوع پسا آخر زمانی اکران شد. کارگردان فیلم ریچارد لستر بود که روایتی از آدم‌های عجیب و غریبی داشت که پس از انفجار بزرگ باید در شهر لندن با اتفاقات کنار آمده و حیات خود را ادامه دهند.

دهه ۷۰ میلادی

در این دهه ۱۱ فیلم با موضوع پسا آخر زمانی ساخته شد که در میان این ۱۱ فیلم، فیلم‌های متفاوتی نیز به چشم می‌خورد. قسمت دوم «سیاره میمون‌ها» به کارگردانی تد پست که حکایت مردی را داشت که به دنبال بازماندگان قسمت قبلی جست‌وجو در سیاره میمون‌ها را آغاز می‌کند. «زردوز» به کارگردانی جان بورمن و با بازی‌شان کانری که روایتی رابینسون کروزوئه‌ای از قاتلی تنها مانده است. «نوح» داستان تنها بازمانده انفجار هسته‌ای که در ذهنش برای خود همدمی خیالی می‌سازد در جهانی سراسر توهم و خیال. «جنگجوی نهایی» به کارگردانی رابرت کلوزه و بازی یول برینر، مکس ون سیدف و جوآنا مایلز که روایتش در شهر نیویورک به سال ۲۰۱۲ می‌گذرد که پس از هولوکاست هسته‌ای مردی تنها راه نجات خویشتن را می‌یابد. ساخت اولین قسمت از مجموعه «مکس دیوانه» به کارگردانی جورج میلر با بازی مل گیبسن و فیلم «پنج‌گانه» ساخته رابرت آلتمن با بازی پل نیومن، فرناندو ری، بی‌بی اندرسن با موضوعی کاملا متفاوت که باید باقی‌ماندگان روی زمین، دست به یک بازی برای زندگی‌شان بزنند.

نام دیگر فیلم‌های این دهه: «پیدایش – نسخه دو»، «پسر و سگش»، «سیاره زمین»، «فرار لوگان» و «خیابان لعنت‌شده».

دهه ۸۰ میلادی

در این دهه ۱۷ فیلم با موضوع پسا آخر زمانی ساخته و اکران می‌شود که می‌توان به برخی از این فیلم‌ها اشاره داشت. تا این زمان فقط فیلم‌های هالیوودی و تعداد اندکی فیلم‌های اروپایی با موضوع مورد بحث ما روانه سینماها می‌شد، اما با فیلم «ویروس» ساخته کینجی فوکاساکو ژاپن نیز به سازندگان این نوع فیلم‌ها پیوست. دو قسمت دیگر از مجموعه «مکس دیوانه» نیز در این دهه روانه سینماها شد. «آخرین نبرد» ساخته لوک بسون فیلمی دیگر در این دهه بود که یک شاهکار تمام عیار در این دسته فیلم‌هاست که دیدن چندین باره آن چیزی از جذابیت این فیلم کم نمی‌کند. با فیلم «راک‌اند‌رول» سینمای انیمیشن هم به این موضوع وارد شد و «رشته‌ها» ساخته مایک جکسون از فیلم‌های تحسین‌شده این دهه است.

نام دیگر فیلم‌های این دهه: «پارازیت»، «۲۰۱۹؛ پس از سقوط نیویورک»، «وصیت‌نامه»، «فشار هوا»، «دف-کان ۴»، «زمین ساکت»، «ربات هولوکاست»، «شری ۲۰۰۰»، «جهنم به فراگتاون می‌آید»، «خون قهرمانان» و «سایبرگ».

دهه ۹۰ میلادی

در این دهه فیلم‌های پسا آخر زمانی تعدادشان به هشت عدد می‌رسد و سینما داستان‌های دیگری را در این دهه دنبال می‌کند. ژان پیر ژونه به اتفاق مارک کارو فیلم «مغازه اغذیه‌فروشی» را می‌سازد که یک اثر سورئالیستی در مایه‌های کمدی است که بسیار هم مورد توجه قرار می‌گیرد. تری گیلیام فیلم «۱۲ میمون» را می‌سازد که داستانی گیرا دارد. کوین کاستنر در دو اثر به عنوان بازیگر و کارگردان حضور دارد. در فیلم «دنیای آب» به کارگردانی کوین رینولدز او بازیگر نقش اول فیلم و در فیلم «پستچی» در مقام کارگردان و بازیگر نقش اول حضور دارد که جوایز بسیاری را برای او به ارمغان می‌آورد.

نام دیگر فیلم‌های این دهه: «فوق‌العاده جنگجو»، «ایستادگی»، «دختر تانکی» و «سامورایی شش سیم».

ورود به سال ۲۰۰۰

۲۲ فیلم با آغاز سال ۲۰۰۰ در موضوع پسا آخر زمانی ساخته شده است که عمده این فیلم‌ها از تولیدات بسیار پرهزینه با جلوه‌های ویژه فوق‌العاده بوده‌اند که به چند فیلم از این فهرست به طور ویژه نگاهی می‌اندازیم.

جاده – جان هیل‌کات

فیلمی فوق‌العاده بر اساس رمانی از کورمک مک‌کارتی. روایت پدر و پسری که باید برای بقای خود مبارزه کنند و خود را به سرزمینی امن برسانند. هیل‌کات در جابه‌جای فیلمش از فلاش‌بک استفاده کرده است و این فلاش‌بک‌ها در طول زمان فیلم، سوال‌های ما را پاسخ می‌دهد. بازی هر دو بازیگر نقش پدر و پسر بسیار چشم‌گیر است و طراحی صحنه و جلوه‌های ویژه فوق‌العاده می‌نمایند. در کل فیلم وحشتی پنهان شما را فرار می‌گیرد و به شدت حس هم‌ذات‌پنداری با کاراکترها در شما قوت می‌گیرد. «جاده» سفری است که پایانش بسیار خشن و تلخ است و شما را در شوکی عمیق فرو می‌برد. مایه‌های فلسفی در فیلم بسیار دیده می‌شود و «عشق» در جابه‌جای فیلم نقش بسیار پیش‌برنده‌ای در روایت دارد. فیلم اگرچه در جشنواره‌های جهانی دیده نشد (یا نخواستند ببینند) اما منتقدان بسیاری درباره آن قلم زدند و فیلم را ستودند.

کتاب ایلای – برادران هیوز

این فیلم اگرچه از همه مایه‌های تجاری استفاده برده است و در ژانر اکشن و تا حدودی بر پایه ژانر وسترن ساخته شده است، اما نمی‌توان آن را یک اثر صرفا تجاری نامید. مطابق معمول این فیلم‌ها، این فیلم نیز از جلوه‌های ویژه خیره‌کننده‌ای بهره برده است و جالب این‌جاست که اگر دقت کنید در فیلم هیچ نوع پوشش گیاهی نمی‎‌بینید که نشان از حیات باشد. در جابه‌جای فیلم دیالوگ‌هایی گفته می‌شود که بسیار عمیق نوشته شده و مخاطب را به فکر فرو می‌برد. مثلا در قسمتی از فیلم دنزل واشنگتن که نقش «ایلای» را ایفا می‌کند، برای شخصیت دیگر فیلم دنیای پیش از انفجار را تشریح می‌کند. دنیایی که مردمش چیزهایی را که امروزه باارزش است، به دور می‌ریخته‌اند. فیلم «کتاب ایلای» فیلمی شخصیت‌محور است که شخصیت‌ها به خوبی در جای خود قرار گرفته‌اند. برادران دوقلوی هیوز در فیلمشان، «مذهب» را عامل نجات از تاریکی دنیای پس از انفجار عظیم دانسته‌اند و در خلال فیلم هم می‌بینیم که این فقط یک شعار نبوده است، بلکه واقعا به آن اعتقاد دارند و در کاراکتر ایلای به شکل نمادین این امر نشان داده شده است. وظیفه ایلای حفظ کتاب مقدس است و در انتها هم می‌بینیم که کتاب مقدسی که او برای نجاتش تمام تلاش خود را به کار گرفته است، در کنار دیگر کتاب‌های آسمانی قرار می‌گیرد و این نشان می‌دهد برادران هیوز به اصل «مذهب» به عنوان یک نجات‌دهنده دنیا اعتقاد کامل دارند.

وال.ای – اندرو استانتون

«وال. ای» محصول کمپانی پیکسار انیمیشنی بلند است که به گفته کارگردانش درباره ما آدم‌ها و کره خاکی ماست که آن را داریم از بین می‌بریم. دنیایی که زباله تمام آن را فرا گرفته و انسان مجبور به ترک منزلش است. کارگردان این انیمیشن «عشق» را دست‌مایه خود قرار داده است تا روایتی را که از جهان دارد، به شکل زیباتری به مخاطبش ارائه دهد. اگر چه این فیلم برای کودکان ساخته شده است، اما در پس ظاهرش، حرف‌های بزرگی برای بزرگانی دارد که جهان را به نابودی نزدیک می‌سازند و زباله تولید می‌کنند.

من اسطوره هستم – فرانسیس لارنس

روایت آخرین بازمانده انسان‌هاست که سه سال پس از نابودی حیات، پیام‌های رادیویی ارسال می‌کند تا شاید بتواند بر کره خاکی، بازمانده دیگری بیابد. اما او تنها بازمانده نیست، قربانیان ویروس مرگباری که جهان را به نابودی کشانده، در کمین او نشسته‌اند و منتظر فرصتی هستند تا او را به مرگ سوق بدهند. شخصیت اصلی فیلم که در زندگی قبل از حادثه، دانشمند بوده است، در حال تلاش برای درمان بیمارانی است که مبتلا به بیماری شده‌اند، زیرا او تنها کسی است که از خون سالم در بدن خود بهره می‌برد و تاکنون آلوده نشده است. اما زمان برای اقدام او کافی نیست و به سرعت می‌گذرد. شاید برایتان جالب باشد که بدانید این فیلم دو بار دیگر هم در دهه ۶۰ و ۷۰ به شکل دیگری ساخته شده است. طراحی صحنه، جلوه‌های ویژه و فیلم‌برداری این فیلم نیز بسیار چشم‌گیر و خیره‌کننده است. علاوه بر این‌ها، نباید از بازی متفاوت ویل اسمیت که همیشه او را در نقش‌های دست دوم دیده‌ایم، غافل شویم که نشان می‌دهد اگر فیلمی کارگردان هوشمند و داستانی منسجم داشته باشد، حتی بازیگری مثل او نیز می‌تواند خوش بدرخشد. فیلم جوایز بسیاری را برای عواملش به ارمغان آورده است و دیدنش خالی از لطف نیست.

فیلم «در جست‌وجوی یک دوست برای پایان جهان»، ساخته لورن اسکافاریا از آخرین فیلم‌های آخر زمانی (علمی – تخیلی) است که نگاهی کمدی و حتی رمانتیک به این موضوع دارد. این فیلم، با بذله ویژه‌اش و از طرفی دیگر با نگاه انسانی‌اش، خود را از دیگر فیلم‌های ساخته‌شده سال‌های اخیر از این دست کاملا جدا می‌کند. بدون شک، ایده فیلم، که همراه بودن انسان‌ها در فاجعه‌ای را، از هر دست، بالاتر از هر چیزی، حتی فوبیای مرگ جمعی در قالب پایان دنیا، قرار می‌دهد، می‌تواند ستایش‌برانگیزتر از هر ارعاب و ایجاد هراسی در دنیا باشد.

بازدید:۴۳۶۵۰۶

رتبه مقاله در گوگل:

خروج از نسخه موبایل