نماد سایت مرکز مشاوره خانواده و مشاوره ازدواج آنلاین

نقش قهرمانان در جامعه

نقش قهرمانان در جامعه

نقش قهرمانان در جامعه

در همه شاخه‌های هنری به خصوص در هنرهایی که وابسته به جامعه هستند، قهرمان وجود دارد. البته قهرمان در هر روایتی و به خصوص در روایت‌های ادبی و سینمایی در سطوح مختلفی ظاهر می‌شود که در ادامه انواع آن را صورت‌بندی خواهم کرد:

 

۱- قهرمان ابر انسان:

این نوع قهرمان دارای خصلت‌ها و خصوصیت‌هایی است که در انسان معمولی یافت نمی‌شود. قهرمان فیلم‌های وسترن نمونه بارز این نوع قهرمان‌ است. به طور مثال قهرمان فیلم وسترن در تیراندازی با دودست آن چنان ماهر است و سریع، که یک فرد معمولی نمی‌تواند این گونه باشد. چنین قهرمانی حتما ویژگی و توانایی خارق‌العاده‌ای دارد که سبب غلبه‌اش بر همه مشکلات می‌شود. این قهرمان معمولا ویژگی‌ها و توانایی‌های خاص فیزیکی دارد.

 

۲- قهرمانی شبیه انسان‌های معمولی با رفتارهایی متمایز:

چنین قهرمانی توانایی برتری نسبت به سایر انسان‌ها ندارد، منتها در موقعیت‌های مختلف داستان بهتر از انسان‌های عادی عمل می‌کند. این قهرمان از توانایی‌های خاص فیزیکی برخوردار نیست، اما به سبب عملکرد ویژه‌ای که دارد، سرنوشتش برای مخاطب مهم و جذاب است. این قهرمان، فردی است که نهایتا بر همه مشکلات غلبه می‌کند و روش‌ها و رفتارهای خاص خودش را دارد. عملکرد خاص این قهرمان است که او را متفاوت‌تر از سایر شخصیت‌های یک روایت می‌کند و نه تفاوت‌های جسمی او.

هر دو نوع این قهرمان‌ها در انتها پیروز می‌شوند. اما مسئله این است که همین پیروزی در پایان داستان، اتفاقی است که شاید عملا در واقعیت رخ ندهد، اما در داستان برای راضی‌کردن مخاطب قصه دارای پایان خوش است و قهرمان این روایت‌ها موفق و سربلند است. اندیشمندان حوزه ارتباطات معتقدند که علت چنین موفقیتی در پایان داستان، این است که افراد جامعه در سطح نمادین چنین موفقیتی را کسب کنند و در نهایت رضایت خاطری پیدا کنند و به تبع آن بتوانند با مشکلات زندگی واقعی راحت‌تر کنار بیایند. اساسا کارکرد اسطوره و قهرمان در رسانه همین است که مخاطب را در زندگی واقعی امیدوارتر کند.

اما نکته دیگر این که قهرمان‌ها معمولا تجلی آرمان‌های یک جامعه‌اند و بناست تا در روایت‌های مختلف به آرمان‌ها و ایده‌آل‌هایی که شاید برای افراد معمولی دسترس‌‌پذیر نباشد، برسند و اگر خصوصیت چنین قهرمان‌هایی را مطالعه کنیم، به آمال و آرزوهای مورد پذیرش مخاطب پی می‌بریم، چون مخاطب چنین اثری، در نهایت از آن قهرمان استقبال کرده و آن را پسندیده. در اینجا نه فقط قهرمان از جامعه الگو می‌گیرد، بلکه الگوی قهرمان هم برخاسته از خود جامعه است و نشان می‌دهد که جامعه چه ایده‌آل‌هایی دارد. این دو نوع قهرمان تبدیل به الگوهای جامعه می‌شوند چون ایده‌آل‌های آن جامعه را در خود دارند. رابطه متقابلی بین خصوصیات قهرمان و جامعه وجود دارد. قهرمان در حقیقت تجسم ایده‌آل‌های یک جامعه است. مردم جامعه برای تطبیق‌دادن خود با واقعیت و پیدا کردن راه مناسب، نیاز به وجود قهرمان دارند. درواقع نیاز به قهرمان، نیاز عمومی همه جوامع است و البته میزان این نیاز متناسب با فرهنگ و شرایط هر جامعه‌ای است.

پاسخ به این نیاز از منظر روان‌شناسی اجتماعی، آلام و دردهای مردم را حداقل در سطح نمادین تخفیف می‌دهد و به نوعی تاثیر آرام‌بخش اجتماعی دارد. این نوع قهرمان‌‌سازی در روایت‌ها، مردم را به وضعیت موجود قانع می‌کند و وضع موجود را به نوعی برای مخاطبانش تثبیت می‌کند و درواقع این قهرمان‌ها، قهرمان‌های عامه‌پسند هستند.

دسته دیگری از آثار هنری هستند که قهرمان‌هایشان ویژگی قهرمان‌هایی را که ذکر کردیم ندارند. در پایان این‌گونه روایت‌ها عموما مسائل حل نمی‌شوند و مشکلات باقی می‌مانند و قهرمان نهایتا ناکام است. این‌گونه آثار نه تنها مسائل را در سطح نمادین حل نمی‌کنند، بلکه آن را صریحا به مخاطب نشان می‌دهند و در واقع چنین قهرمان‌هایی می‌خواهند میل تغییر در وضعیت موجود را در مخاطبشان به وجود بیاورند.

در واقع آن قهرمانی که پیشتر به آن اشاره کردیم، تثبیت‌کننده وضعیت موجود و این نوع قهرمان منتقد به وضعیت موجود است و در جهت تغییر وضعیت موجود مخاطب را هدایت می‌کند. منظور این که در هرحال در آثار هنری، مخصوصا سینما و ادبیات قهرمان وجود دارد، منتها بسته به نوع و هدف روایت، شکل قهرمان متفاوت می‌شود.

در بیرون از هنر و رسانه و در سطح جامعه نیز، مردم نیاز به قهرمان دارند. به همین سبب برخی افراد تبدیل به یک قهرمان در سطح فراگیر می‌شوند. فردی بنا به موقعیت خاص خودش، تبدیل به یک قهرمان هنری، ورزشی، فرهنگی و… در سطح ملی یا جهانی می‌شود و آن وقت انتظار جامعه از چنین افرادی، فراتر از یک فرد معمولی است. داشتن قهرمان سبب می‌شود تا افراد با اقتدای به فردی که آن را فوق‌العاده می‌دانند، در راه رسیدن به اهدافشان او را الگو قرار دهند و بیش از پیش تلاش کنند.

نقش قهرمانان در جامعه

آدم‌هایی از جنس حقیقت زندگی

از نظر بعضی‌ها قهرمان‌ها عموما آدم‌های واقعی زندگی هستند. قهرمان‌های زندگی حتما نباید از یک عنوان و یا شهرت جهانی و یا ملی برخوردار باشند. قهرمان‌ها همان الگوهای خوب انسانی هستند که مسیر درست رشد و زندگی را به ما نشان می‌دهند. در واقع داشتن طرح‌هایی مناسب و قابل اجرا برای زندگی، می‌تواند از هر یک از ما قهرمان بسازد. قهرمان‌ها همان کسانی هستند که کنار ما زندگی می‌کنند و نه دور از ما، که درست در کنار ما بهترین شیوه‌ها را برای زیستن به کار گرفته‌اند. به نظر من مادری که همه اعضای خانواده را برای پخش‌کردن محبتش دور یک سفره جمع می‌کند و با این کار چنددستگی و خصومت را از بین می‌برد، قهرمان‌ترین قهرمان‌هاست. یا پدری که تمام زندگی‌اش را شبانه‌روز وقف فرزند و همسرش می‌کند و دسترنجش را شب‌هنگام نثار خانواده می‌کند نیز یک قهرمان بزرگ است.

داشتن یک قهرمان، یعنی داشتن یک الگوی خوب در زندگی. معلمی که محبت را در گوش شاگردانش زمزمه می‌کند و آنها را پای نیمکت مدرسه می‌کشاند و با تدریسش محبت را نثارشان می‌کند، یک قهرمان بزرگ است. چرا که معلمی شغل او نیست، معلمی عشق اوست. چنین فردی قهرمان است، چون عملکردش الگوی خوبی برای زندگی است.

قهرمان‌ها اغلب انسان‌ساز و پرمایه هستند و نه سطحی و لحظه‌ای. قهرمانی که درعین غرورآفرینی، بس مغرور است، دیگر شایسته نام قهرمان نیست. قهرمان فردی است در نهایت فروتنی، تواضع. قهرمان شاید همان کسی است که در نهایت قدرت بیشترین فروتنی را به خرج می‌دهد. کسی که در نهایت دانایی هنوز کسوت شاگردبودنش را فراموش نکرده.

قهرمان‌های واقعی زندگی همان کسانی هستند که به قدری ما را در عشقشان سهیم می‌کنند که کم‌کم تبدیل به موتور حرکت ما می‌شوند و عشق آنها، انرژی حرکت ما را فراهم می‌کند. کسی قهرمان است که مسیرش را با محبت و عشق و صفا آذین کند تا سایرین هم از این مسیر گذر کنند و لذت ببرند.

قهرمان زندگی من هم آدمی از جنس محبت و شور و نور است. مادرم. مادری که با از خودگذشتگی و فداکاری تلاش کرد تا فرزندانش در بهترین جایگاه ممکن قرار بگیرند و به آنها عشق و دوستی را سرمشق داد. مادرم ما را با مفهوم تازه‌ای آشنا کرد. او «خودخواهی» را در ما از بین برد و در ازایش «دگرخواهی» را در ما زنده کرد. او ما را با یاد دیگرانی پرورش داد که نیازمندترند، فراموش‌شده‌ترند و منزوی‌تر. مادرم به ما یاد داد که مغرور نباشیم. یاد داد که از خوشحالی دیگران شاد باشیم. یاد داد که نباید به هر قیمت عاشق اندوختن و سرمایه‌گذاری باشیم و مهم‌تر از هر چیز نعمت «قناعت» را به ما هدیه کرد… قناعتی همراه با غرور که سبب می‌شود تا در عین احتیاج هم خود را نیازمند کسی جز خدا ندانیم. مادرم آن قدر خوب بود که الگوی من شد.

اگر روزگاری نقش یک الگو و یا قهرمان را در زندگی کسی بازی کنم، دوست دارم مسیری که برای آن فرد، از من آغاز شده، به نهایت انسانیت ختم شود و اگر روزگاری چنین شود، مایه مباهات من خواهد بود که این گونه قهرمان باشم. من اگر قهرمان زندگی باشم، اگر الگو باشم، عشق پخش می‌کنم و مهر و دوستی، که اینها همه بضاعت من هستند…

 

گاهی هم باید مشکل‌پسند باشیم!

قهرمان را یک جور «الگو» می‌دانم. جامعه ما پر است از همین الگوها و قهرمان‌ها. در یک نگاه کلی، الگوهای جامعه ما اول شخصیت‌هایی مذهبی و بعد هم شخصیت‌های ملی – میهنی هستند.

به نظرم در زندگی هر کسی، قهرمان و الگو‌هایی وجود دارند و بهتر است که این الگوها از جایگاه والا و بلندی برخوردار باشند. باید در انتخاب الگو و قهرمان مشکل‌پسند باشیم تا بهترین الگوها را انتخاب کنیم. من که همیشه در انتخاب الگو و قهرمان سخت‌گیرانه عمل می‌کنم. الگوهای من همیشه افرادی دور از دسترس هستند. تلاشم را می‌کنم تا به جایگاه آنها نزدیک شوم بدون این که توقع داشته باشم که حتما به آنها برسم. هرکس در ابتدا باید بداند که برای یک هدف و مسیری ساخته شده.نقش قهرمانان در جامعه

همه باید سعی کنند که در ابتدا قهرمان درون خودشان را کشف کنند. نباید الگوهای ما آن‌قدر از ما دور باشند که ما هیچ وقت به نزدیک‌هایشان نرسیم و این برایمان تبدیل به یک «عقده» بشود. باید حواسمان باشد که اگر در مسیر قهرمانمان گام برداشتیم، کارمان کپی‌برداری از قدم‌های او نباشد و راه مشخص خودمان را در آن مسیر بیابیم.

نکته دیگر این‌که الگوهای ما در زمینه‌های مختلف فرق می‌کنند، ولی باید حواسمان را در انتخاب الگو حسابی جمع کنیم تا الگوهایمان سبب به وجود آمدن عقده حقارت در ما نشوند و نباید فکر کنیم که «مرغ همسایه غاز است»!

من هم مثل هر آدم دیگری الگوهای خودم را دارم. الگوهایم را اغلب بر اساس مسیری که پیموده‌اند می‌سنجم و انتخاب می‌کنم. برایم «راه» و «روش» و «عملکرد» الگویم مهم است و نه شخصیت اجتماعی و یا اخلاقی او. البته الگوهای اجتماعی و اخلاقی هم دارم که در چنین مواردی شاخصه اصلی برایم همان اخلاق و شخصیت اجتماعی فرد است، اما به طور کلی بدون قضاوت در مورد شخصیت عمومی افراد، الگوهایم را از بینشان انتخاب می‌کنم.

 

بازدید:۳۹۸۶۴۵

رتبه مقاله درگوگل:

خروج از نسخه موبایل