قرار است برای انسانهایی در ۲۰۰ سال آینده سه پیام بفرستید. این پیامها در جایی نگهداری میشود و درست ۲۰۰ سال دیگر مجددا رونمایی خواهد شد. پیامهای شما برای آنها چیست؟
غزل: ما آنقدر با هم مهربون بودیم که نگو… از ما یاد بگیرید!
محبوبه: ما که هر چی بگیم این کار رو بکنید اون کار رو نکنید شما باز هم کار خودتون رو میکنید… آخه این رسم تاریخه… ما هم اشتباههای گذشتگانمون رو تکرار کردیم ته تهش یه نسل درب و داغون و سرخورده تحویل گرفتیم، ولی شما این کار رو نکنید… راستی تو زمان ما آخرین سرعت اینترنتی که در اختیار کاربر خونگی گذاشته بودن ۵۱۲ است… شما الان با چه سرعتی کانکت میشید حتما خیلی بالاست نه؟! نیستید ببینید چه زجری میکشیم… یا شاید بپرسم تو دنیای شما هم جنگ و خونریزی آنقدر زیاده؟ نیستید ببینید توی دنیای ما چه حمام خونی راه افتاده برادر برادر رو میکشه… هموطن از روی جنازه هموطن رد میشه… وای چقدر پیامم زیاد شد… حال دنیای ما خیلی خوب نیست شما مواظب خودتون باشید.
بابک: بیخیال ما گذشتگان، به کار خودتون برسین! کاری نداشته باشین ما چی گفتیم و چی کردیم.
مجتبی: میگویم به عنوان یک انسان این روزها شرمندهام. به عنوان یک ایرانی شرمندهام. من هم یکی از کسانی بودهام که که هرچند مستقیم نه… غیرمستقیم با مردمان و دولت مردانی زندگی کردهام که نه تنها از خدایشان بیگانه شدهاند… نه تنها از طبیعت دور شدهاند… نهتنها خودشان را فراموش کردهاند، بلکه با خدا و طبیعت و خودشان و خود خودشان نیز دشمن شدهاند و کمر به کشتن طبیعت و خودشان نیز بستهاند. و با تمام این ماجراها، حتی از تمام این بلاها که به سرشان آمده و به سر جهان آوردهاند نیز آگاه نیستند. ای مردم ۲۰۰ سال بعد… مرا ببخشید… ما را ببخشید… ما اسیر بودیم… ما دچار بودیم… نه اشتباه نکنید. «دچار یعنی عاشق» ترجمه اشتباهی بیش نیست. دچار یعنی رنج! ما رنج کشیدیم… و رنج کشیدیم… و رنج کشیدیم.
فاطمه: حواستون باشه! نکنه تو زمونه شما هم جان انسان قیمت نان باشه. نکنه انسانیت بیشتر از این تخفیف بخوره. شما اگه طبیعتی واستون باقی مونده، اون رو مهمتر از خونهتون بدونید تو را خدا، اگه هم خیلی چیزی باقی نمونده، از مریخ، زمین چه شکلیه؟!
پیمان: زنها هستند و تغییر کردهاند یا هنوز دارین عذاب میکشین؟
علی: واقعا کنجکاوم بدونم زمین اصلا ۱۲۰۰ سال دیگه دووم میاره؟
رضا: چرا سه تا؟ یه دونه براشون کافیه: ما اون آدمهای خوار و حقیر و توسری خوری که تو تاریخ نوشته نبودیم؛ شرایط ما رو به خیلی چیزا مجبور کرد؛ خیلی چیزها…
محبوبه: ۱۲۰۰ سال نه که ۲۰۰ سال.
عسل: تنها یک جمله مینویسم به نقل از شاعر این روزگار تا بدانند که: «مردگان این سال عاشقترین زندگان بودهاند…»
میلاد: آیا هنوز در سرزمین تو مزد گورکن از آزادی انسان افزونتر است؟
سحر: نمیدونم اصلا تا ۲۰۰سال دیگه موجودی روی زمین هست یا نه؟ ولی اگه بود فقط بهشون میگم: «همدیگرو دوست داشته باشین، واقعا و از ته دل به هم عشق بورزین. برای هم ارزش و احترام قائل باشین و دروغ نگین.
سمیه: خوش به حالت که الان زندگی نمیکنی. بد به حالت که دیگه نمیدونی بوی کباب چیه. خوش به حالت که اگه دختری میتونی دوچرخه سواری کنی. یا نصفه شب تو پارک باشی. و خوشتر به حالت، چون میتونی یه عالمه حرف تو دل موندهتو بزنی!
سنا: بهتون خوش میگذرهههههههه؟ ای به ما هم بدی نگذشت. خوش باشید!
ن. ب: اولا: امیدوارم همه مردا مرد شده باشند. دوما: خیانت از زندگیتون حذف شده باشه. سوما: تنهایی بیمعنا باشه… من میخوام چارتا بنویسم: کسی از تون نپرسه چرا ازدواج نمیکنی؟
عاطفه: هیچ وقت در مورد آدمها قضاوت نکنید و تا زمانی که در شرایط اونها قرار نگرفتید راحت در موردشون حرف نزنید (حتی درمورد آدمهایی که ۲۰۰ سال قبل از شما زندگی میکردند و در ظاهر نسبت به کشورشون افراد بیتفاوتی بودند.) ۲- همیشه رویاهاتون رو جدی بگیرید! ۳- طوری زندگی کنید که هیچ وقت نگران این نباشید که آیندگان چه قضاوتی در موردتون میکنند!
ملیحه: حافظ و سعدی نه اهل امارات هستند و نه ترکیش و نه اهل اروپا، اینان پارسی هستند آقا، از سرزمین ایران… ۲- به کودکانتان بیاموزید که بناهایی که از ۲۰۰ سال قبل به جا ماندهاند ارزشمند هستند و خاطرهبازبودن خود را روی در و دیوارهای آن بناهای تاریخی پیاده نکنند و یادگاری ننویسند.۳- گفته بودند که یک دست صدا ندارد، اما از ۲۰۰ سال قبل برایتان آزمایشی به جا میگذارم تا روشن شود که یک دست صدا دارد یا ندارد، یکی از دستهای خود را بالا ببرید و انگشتهای خود را به یکدیگر بزنید (این کار در ۲۰۰ سال قبل، بشکن زدن نام داشت، یادش بگیرید که چه بسا احساس شور و شعف در شما ایجاد کند)، حال ما با توجه به این آزمایش آموختیم که برای درستکردن وضعی، اصلاح رفتار ناپسندی، ترویج فرهنگ و غیره، دست را روی دست نگذاریم و غصه اینکه یکی به تنهایی صدا ندارد را نخوریم.
پیمان: دیکتاتورهای شما چه شکلی هستن؟ (مسلما جوامع امروزی و احتمالا آینده بدون دیکتاتوریست هیچند!)
مرتضی: ای آیندگان شانس آوردید الان به دنیا نیومدید!
مهتاب: اول اینکه آدمایی که ۲۰۰ سال قبل از شما زندگی میکردن، خودشون کار میکردن و پول در میآوردن (البته اگه اونا بدونن کارکردن یعنی چی؟) دوم اینکه اون موقعها آدمها احساسات هم داشتن… سوم اینکه آدمهای ۲۰۰ سال پیش میمردن برای… تا حالا حتما خودتون فهمیدید!
سعید: کتاب نخوانید آگاه نباشید یک گوساله را الگوی خود در زندگی قرار دهید تا همیشه در آرامش باشید.
فاطمه: راه جاودانگی را بیابید آنگاه به هرکس اجازه انتخاب بدهید که بمیرد یا زنده بماند.
گلناز: ازشون خواهش میکنم برای یک بار هم که شده، در طول تاریخ انسانها، اشتباهات گذشتگان رو دوباره تکرار نکنن!
کیمیا: ما که نتونستیم، اما شماها خوب زندگی کنید و لذت ببرید.
محیا: تحت هیچ شرایطی به هم دروغ نگید. از زندگی گذشتگان عبرت بگیرید. هیچ وقت بدون فکر حرفی رو نزنید.
پاییز: پیام اول درود. پیام دوم شما هم به هم میگین خوبی؟ بدون اینکه به جوابش فکر کنین؟ پیام سوم اگه زندگی بهتون دهنکجی میکنه و روی خوش نشون نمیده ناراحت نشین چیز جدیدی نیست ما رو هم داغون کرد بعد پوسیده شدیم.
بابک: بنزین لیتری چنده؟
محمدحسین: سلام. من محمدحسینم. خیلی داره به من خوش میگذره جاتون خالی!
پدرام. ن: امروز فیلم وال.ای رو دیدم. ترسیم تخیلی زیبایی بود از آینده بشر. مینویسم عاشق باشید. عاشق. انسان باشید…
ه.ب: میگم دنیای ما خاکستریه… دلامون پژمرده ست و عشق مثل افسانه در دوردستهاست… با ما خوب تا نکردن… ببخشیدمون!
درنا: فکر نکنید زندگی و عشق مثل کارتونهای والت دیسنیه چون دقیقا برعکسشه…
ندا: در این زمان که ۲۰۰ سال قبل از شماست؛ هنوز مردمی متعصب زندگی میکنند که حاضرند برای تثبیت عقیده خود، به دیگران توهین کنند و آدم بکشند. ۲- جوامعی هستند که فقر در آنها بیداد میکند؛ در کشورهایی مثل سومالی؛ مردمی از گرسنگی میمیرند. ۳- مردم کره زمین هنوز با هم دوست نیستند.
اگر این مشکلات در زمان شما حل شده است که خوش به حالتان و اگر نه همه با هم سعی کنید که حل شوند.
آنیتا: عشق بورزید. عشق بورزید و عشق بورزید.
سیاوش: انسان باشید!
مونا: اگر موفق به ساختن ماشین زمان شدین، بیاین اینجا ما کمک لازم داریم.
سمیه: خوش به سعادت ما که زمان شما زنده نیستیم…
شهرزاد: بیخود هی نگید:… هم… های قدیم، هیچم از این خبرها نیست!
معصومه: با تک تک نفسهاتون عشق بورزید و شاد باشید بوس برای انسانهای ۲۰۰ سال آینده من.
احسان: من شارژ ندارم یه زنگ بزنین کارتون دارم.
رضا: ۱- چشماتون رو خوب باز کنین. هر کسی رو دوست خودتون ندونین. ۲- زندگی رو جدی نگیرین. ۳- اشتباههای ما رو تکرار نکنین.
حمیدرضا: هرگز چیزی رو که میبینید، باور نکنید.
محسن: ای انسانهای ۲۰۰ سال بعد، ما یکسری آدم معمولی بودیم که شما میخواهید از ما آدمهای خاصی بسازید. بیخود خودتان را مشغول نکنید و به زندگیتان برسید، ما هیچ چیز نبودیم. درست مثل زمان ما که برای دو هزار سال پیش خودمان کلی ذوق و شوق داریم و احتمالا آنها هم هیچ نبودند.
آیا در ۲۰۰ سال بعد مثل ما زندگی میکنند؟
حالا که به ۲۰۰ سال بعد از امروز فکر میکنم، تصویر درست و کاملی از آن روزگار در ذهنم نقش نمیبندد. تصوری از تکنولوژی آن روزها ندارم، اما مطمئنم که آدمهای آن روز از تمام اتفاقات این روزهای ما باخبرند. با این که درکی از نوع تکنولوژی آن زمان ندارم، اما مطمئنم روزگار آدمهای آن زمان حتما برایم عجیب خواهد بود، همانطور که روزگار امروز ما هم حتما برای آنها پر از اعجاب و شگفتی است. حتی وقتی خودم به عنوان آدمی از سالهای بعد، امروزِ خودمان را نگاه میکنم، افسوس میخورم، آهِ حسرت میکشم و تعجب میکنم. مثلا وقتی میبینم در روزگاری که عصر بمباران اطلاعات است حوادثی رخ میدهد که هیچ سازگاری و سنخیتی با تکنولوژی روز ندارد، حیرت میکنم. من برای آدمهای ۲۰۰ سال بعد از این نگرانم. نگرانم که آیا باور میکنند که یک روز در روزنامههای زمان ما چنین نوشته شد که: «اعضای یک خانواده، به دلیل باخبرشدن از رابطه ایمیلی و اساماسی دختر خانواده، با هماهنگی یکدیگر برادر بزرگتر را مامور کردند که دختر جوان را بکشد» یا نه؟ باور میکنند حیرت من را از شنیدن چنین فاجعهای یا نه؟ حیرت از این که حتی اولیای دم نمیتوانستند خواستار قصاص شوند چون خودشان در چنین تصمیمی شریک بودند…
میدانم قطعا چیزی که شما آدمهای دویستسال بعدتر از ما را متعجب خواهد کرد، این است که در قرنی که اینترنت، ایمیل و کامپیوتر وجود دارد، آیا در واقعیت ممکن است کسی به خاطر استفاده شخصی از این تکنولوژی جانش را از دست بدهد و یا همه اینها داستان است و افسانه؟ باور میکنید چنین تناقض بزرگی را که در روزگار ما حریم خصوصی یک زن این چنین برملا شده باشد و به راحتی جانش را پدر و برادرانش بگیرند؟
شاید به حال و روز امروز ما بخندید همآنطور که من، نه ۲۰۰ سال پیش که حتی بیست سال پیش را هم که مرور میکنم خندهام میگیرد. خندهام میگیرد از این که آن روزها جابهجاکردن یک دستگاه صوتی و تصویری مثل ویدئو جرم بود و ما برای جابهجاکردن چنین دستگاهی میبایست آن را مثل یک محموله ممنوعه لای پتو میپیچیدیم تا نکند کسی به جرممان پی ببرد. و حالا وقتی در خیالم به شما دویست سال بعدیها فکر میکنم که اگر تصاویری را ببینید که در آن عدهای بشقابهای بزرگی را در بالاپشتبامها لگد میزنند و به پایین میاندازند، پیش خودتان چه خواهید گفت؟
نمیتوانم حدس بزنم چه احساسی از دیدن این تصاویر خواهید داشت اما فقط برای شما امروز آرزو میکنم روزگاری را که در آن، این نوع تناقضات به حداقل برسد تا بتوانید با تنشهای کمتر زندگی آرامتری داشته باشید…
از امروز ما عبرت بگیرید
چندین و چند روز مشغول فکرکردن به این بودم که بهتر است به آدمهای ۲۰۰ سال بعد از خودم چه بگویم. پیامها و حرفهای زیاد و مختلفی از ذهنم گذشت، اما وقتی به تکتک حرفهایم بیشتر فکر کردم متوجه شدم که شاید عصاره همه آن چه که باید بگویم در یک جمله خلاصه میشود، باید برای آنها بنویسم: «از انسانهای دویست سال پیش خود – از ما – عبرت بگیرید!»
این عبرت طبیعتا درسگرفتن از اتفاقات ناگواری است که امروز مکررا در دنیای ما میافتد و حتما ۲۰۰ سال بعد از ما هم شواهد و آثارش برای عبرتگرفتن موجود است. فکر میکنم آدمهای آن روزگار باید به تمام تجارب منفی ما در این روزها توجه کنند تا مجددا از راههای غلط و کورهراهها گذر نکنند.
در دل همین تجارب منفی ما حتما پیامدهای مثبتی برای انسانهای پس از ما نهفته است که آنها نباید چنین پیامدهایی را دست کم بگیرند، پیامدهایی که شاید در آن روزگار برای انسانهای زیادی تجربه شود، تجربیاتی چه تلخ و چه شیرین که مطمئنا در ادامه راهشان به دردشان میخورد، همانطور که ما از زندگی گذشتگان درست گرفتیم و در زندگی امروزمان به کار بستیم.
همانطور که آدمهای ۲۰۰ سال گذشته ما تجارب تلخ و مثبتشان را برای ما به میراث گذاشتهاند تا ما با درسگرفتن از مشی آنها مشی درستتری را انتخاب کنیم، حتما اعمال امروز ما هم تجربهای خواهد بود برای کسانی که در ۲۰۰ سال آینده بر روی کره زمین خواهند زیست.
و البته چه بهتر است که ما تجارب ارزندهتری را برای انسانهای ۲۰۰ سال بعد کره زمین به یادگار بگذاریم…
بازدید:۵۰۲۳۶۶۴