مشاوره تلفنی در زمینه مشاوره تلفنی خانواده و مشاوره تلفنی ازدواج انجام می گیرد.
مشاوره ازدواج تلفنی معمولا برای افرادی که توانایی مشاوره حضوری را ندارند و نیاز به مشاوره از راه دور دارند انجام می گیرد.
همچنین مشاوره خانواده تلفنی این فرصت را برای شما فراهم می سازد تا بتوانید از راه دور اقدام به دریافت مشاوره با خبره ترین مشاوران کشور نمایید.
مشاوره معمولا دارای محاسنی است که شمارا در افزایش تجربه بدون صرف هزینه های گزاف یاری می رساند، شما می توانید جهت برقراری مشاوره تلفنی با مشاوران مورد تایید کانون مشاوران ایران با ما در تماس باشید.
رؤیاهای شخصی نیز قابل احترام هستند
نمیدانم که از کی و کجا باید دنبال رؤیای شخصی خودمون بریم؟ نمیشه در این مورد قانون و فرمول ساخت. این از اون جنس پیشنهادهاییه که کمی روی وجدان آدم سنگینی میکنه و آینده کسی که بهش میگی: «ول کن بابا برو دنبال عشقت» همیشه واست میشه یه نگرانی! انامهای که از یک خواننده عزیز برای صفحه ما رسید، به من این جرئت رو داد که بهانه این بار خوشبختیمون رو اختصاص بدیم به دنبال رؤیای شخصی رفتن. از خودم شروع میکنم تا بار گناهم کم بشه، چون اگه به من سر به هوای غیرعادی باشه، به همهتون دوست دارم بگم همین الان هرکاری دستتونه بگذارید و برید دنبال رؤیای شخصیتون. اما خب وجه مادری یا هرای وجودم کنترلم میکنه و میگه کمی هم عقل رو گاهی بد نیست چاشنی اینچنین حوادث مهیجی بکنیم. خب گفتم از خودم شروع میکنم. من که این همه کری شهامت و جسارت و خود بودن و این حرفها رو میزنم، بهتون اعتراف میکنم که دو سه باری در عمرم من هم از دنبالکردن رؤیای شخصیام ترسیدم و به همانهایی که داشتم و عادت کردم بسنده کردهام، اما آن رؤیاها و تحققشان هرگز دست از سرم برنداشته، حتی در خواب، و نمیدانم که میدانید یا نه که ما بخش اعظمی از ناخودآگاهمان را در رؤیاهایمان پیدا میکنیم! بگذریم این بار واقعا میروم سر تعریفکردن ماجرای خودم. من شاگرد درسخوان، اما وحشتناک شلوغ مدرسهمان بودم. در زمان ما دبیرستان گرافیک تنها رشته هنری وخرق عادت میان همه رشتههای دبیرستانی بود. رشته ادبیات و اقتصاد هم رسما شده بود برای بچههایی که از لحاظ درسی ضعیفتر بودند و البته شاید تک و توکی که خصوصا در رشته ادبیات دنبال رؤیای شخصیشان رفته بودند. پدر و مادرم تقریبا من را مجبور کردند که به خاطر بالابودن نمرههایم بروم حداقل دیپلم تجربی بگیرم. خام شدم یا تقدیرم بود، به هر حال رفتم و از یک شاگرد شلوغ، اما کاملا درسخوان در تمامی طول راهنمایی، تبدیل شدم به یک شاگرد صرفا شلوغ در دبیرستان که مدیر و ناظمها آرزو میکردند که من زودتر از مدرسهشان گورم را گم کنم. اما وقتی نوبت به انتخاب رشته دانشگاهی شد، ایستادم و گفتم مرغ یک پا دارد و یا ادبیات یا دانشگاه بیدانشگاه. مادرم دوست داشت حقوق بخوانم. به او قول دادم که بعد از لیسانس ادبیات سراغ حقوق بروم و رفتم. اما درمقطع فوق لیسانس دیدم حتی برای دلخوشی مادرم هم نباید راهی را که مال من نیست بروم و باز رفتم رشته مورد علاقهام ادبیات نمایشی و فوقم را گرفتم وخیلی هم برایم تا امروز کاربرد داشت! اینها را گفتم که بدانید من همه این رفت و آمدها را کردم، سالها در دو رشته بیربط درس خواندم، اما دخترکم را رها گذاشتم تا به سمت و سوی علاقهاش که همان موسیقی است برود. دیدم دنیا مجال چند مسیر رفتن را ندارد، آن هم دنیای پرشتاب امروز! و البته غم نان را هم میفهمم و این که پسران جوان سرزمین من واقعا ناگزیر از یاد گرفتن و پی کاری رفتن هستند که بتوانند از آن امرار معاش کنند، اما میخواهم بگویم این رفتن به دنبال رؤیای شخصی یک بزنگاهی دارد که برای هر کس متفاوت است و باید به آن برسد و البته نترسد. یادم هست سالها پیش معلم از ما بچهها خواست که درباره افسانه شخصیمان بنویسیم. من هم بیمحابا نوشتم! نمیدانم از بچههای آن روزهای کلاس کدامشان به آن افسانه شخصی مجال دادند و نترسیدند، اما من تصمیم کبوتر را گرفتم. بهانه این بار این باشد تا با یک دوست که میدانید از رؤیای شخصیاش دور شده حرف بزنید. برای این همصحبتی وقت کافی بگذارید و با حرفهایتان به او تلنگر بزنید و جرئت بدهید تا بپرد! مثلا دانشجویی که رشتهاش را دوست ندارد و دلش پای کار دیگری است، اما میترسد، یا کسی که به اجبار دارد تن به کاری میدهد که کار او نیست! من اما به دوست خوبمان که نامه داده نمیتوانم بگویم با این اوضاع بیریخت تئاترمان ول کند و بیاید سوی تئاتر، اما میتوانم از او بخواهم که ارتباطش را با دنیای نمایش قطع نکند و این شاید حداقل کاری است که رؤیای شخصی او را حداقل در ذهنش میپروراند و نمیکشدش. کمی واقعبین باشم، شاید برای همه امکان تحقق این افسانه شخصی وجود نداشته باشد یا اینکه نتوانند به هزار و یک دلیل طغیان کنند و بروند پی رؤیای شخصیشان، اما حداقلش این است که افسانه شخصیشان را به دست فراموشی نسپارند. تئاتر ببین، نمایش بخوان و در جریان عشقت باش! نگذارید با پاهایی از کارافتاده برای اطرافیانتان قسم بخورید که روزی آرزویتان این بود که بالرین شوید. برای باورکردن حرفتان حداقل باید اطلاعات کافی و بهروز از «باله» داشته باشید، حتی در ۷۰ سالگی. همین الان آدم دورشده از رؤیای شخصیاش را پیدا کنید و با او قرار ملاقاتی بگذارید! قطعا کسی هست. اینجا سرزمین آرزوهای از یاد رفته است!
تصمیم کبوتر
دارم از سر کار برمیگردم و عقب ماشین باد گرم میخورم و به عادت همیشه به بالای خانهها نگاه میکنم.
ماشین در ترافیک است و صدایی میخواند: «باد مستم که تو صحرا میپیچم دور تو میگردم!»
و من در ترافیک به کبوتر خیره شدهام که دو دل است که بپرد یا بماند لب بوم.
این تردیدها را میشناسم، خوب میشناسم.
به کبوتر فکر میکنم که چرا این همه تعلل میکند. اصلا چه فرقی میکند که بماند یا برود! کاش میدانست تصمیم او یک نقطه کوچک در هستی است و اگر نپرد فقط حسرتش بر دل او میماند و بس!
به کبوتر زیر لب میگویم: «بپر، نترس».
گاهی به خود میگویم ای کاش میتوانستم خود را در آغوش سادگیها رها کنم، ای کاش معنی غربت، تنهایی و رفتن را درک نمیکردم. نمیدانی ساده نیست به رفتنها بنگری، در حالی که تو بدرقهکننده نباشی، آسان نیست دلت را در زیر خروارها خاطره مدفون نمایی و کلبه عشق را مدفن آرزوها نمایی و بجز خاطرات توشهای برای پایان راه نداشته باشی و جز قطرات اشک همدمی تورا نباشد وآغوشی جز آغوش سرد زندگی را احساس نکنی. تو چه میدانی انتظار چیست، تو چه میدانی پایان چیست، در حالی آغازی نبود در هم شکستهام شاید چشمهایم گریان است، ولی هنوز تو را جستجو میکند و هر شب در خاطراتم تو را با من همراه میسازد. دوست دارم بیتابی دلم را به تو ببخشم، اما تو چه میدانی حجم بوسههای خالی چیست. زنده باد بر این سکوت، سکوتی که همه چیز را در خود نگاه میدارد، چراها و بایدها، رفتنها، پایانها برای تو. در کنار تو روزی من شکوفه خواهم زد، علی رغم تهدید زمستان دوست داشتن را سر میدهم، حتی اگر شاخهای برای روییدن نباشد، حتی اگر این انتظار وجودم را از بودن تهی کند، چون بزرگتر از آنی که برای تو پایانی باشد. با خود عهد بستهام دیگر به پایان نیاندیشم، حتی اگر پاییز بمیرد، حتی اگر زمستان نیایید، حال که تنها پناهگایم سپیدی کاغذ است و همدم اشکهای نیمه شبم سیاه کردن کاغذ است، مینویسم تا دلتنگیهایم را بدانی.
مرکز مشاوره تهران بهترین مرکز مشاوره ازدواج روانشناس خوب تهران روانپزشک خوب تهران مشاور ازدواج تهران