داستان پر آب و تاب اولین باری که پدرانمان جریمه شوفری گرفتند، در سالروز بیرونشدن اولین باعث و بانیاش در ایران «وستدا هل» سوئدی.
در دهم دی ۱۳۰۲ کلنل وستداهل سوئدی اولین رئیس نظمیه ایران و باعث و بانی اولین سوتهای پلیس راهنمایی و رانندگی و اولین نظامنامهنویس به دستور سردار سپه یا همان رضاخان برکنار شد و به قولی از ایران بیرون شد و نظمیه هم به دست درگاهی افتاد و سر و شکل دیگری گرفت و البته که بعضی قوانین عجیب و غریب دولت قاجار مثل بوق دوچرخه که باید تا ۲۵۰ ذرع هم صدا میداد، یا آن سرعت اجباری ۱۵ کیلومتر در شهر و ۲۵ کیلومتر در خارج شهر هم به صندوقچههای یادگاری رفتند.
گرچه شوفرهای تازهکار و اتولهای تازه تاسیس را اگر مهار نمیکردی و برایشان سوت نمیگذاشتی و چراغ سبز و قرمز نمیکردی، کلاهت پس معرکه بود و همین هم بود که شعبه آلات ناقله در نظمیه راه افتاد و چند سال بعد هم چراغ سرچهارراههای مهم سبز شد و چیزی به اسم جریمه رانندگی مد شد، چیزی مثل ترکه معلم که پدرانمان خوب به آن عادت داشتند و زیاد هم دردشان نمیآمد. این وسط اما بعد از ۹۰ سال بگیر و ببند و جریمه، درست وقتی سرعت مجاز معادل ۵۰ هزار تومان آب میخورد، من تصمیم گرفتم از اولین اخبار جریمه شدنها و قانون گذاشتنها بنویسم با ذکر این موضوع که نه رانندگی میکنم و نه هیچ وقت جریمه میشوم، تا دلتان بسوزد.
۱- میشود گفت از آن روزی تو ۱۲۸۳ که شوفر بلژیکی، رنوی مظفرالدین شاه را در شهر راه برد و اعیان و شازدههای قشمشم، سفارش اتول و کالسکه آتشی به فرنگستان دادند، هرج و مرجی شد تو خیابانهای تهران، حالا از برخورد کالسکه با اتول بگیر تا دعوا سر راه و کوچه و پزپزون شوفرهای ایرانی و فرنگی که گاها به مشاجرههای طولانی میانجامید و عده زیادی هم تماشاگر برای خودش جمع میکرد و اوضاع را تا حدود زیادی به هم میریخت.
بعد هم که شاه مرد و پسرش محمدعلی با رولز رویس سفارشیاش رسید و نیامده بمبی به ماشینش پرتاب شد و خلاصه دوباره شهر به هم ریخت و مشروطه بازی شروع شد و تا مردم و اتولهاشان راه و چاه را بفهمند، مشروطهچیها رسیدند و احمد شاه را جای پدرش گذاشتند و خلاصه چند وقتی هم طول دادند که مملکت را به حال عادی برگردانند و الی آخر.
دیگر گمانم آخرش هم در ۱۲۹۲ بود که وستداهل سوئدی به دعوت دولت ایران از سوئد رسید و با خودش مقررات و نظمیه و ادارهای تر و تمیز به اسم عبور و مرور آورد و و با آن چند نفر چشم آبی زیر دستش زهر چشمی از رانندههای هرکی هرکی ایرانی گرفت و ۱۰-۹ سالی هم خوب کار کرد و نظم نصفه نیمهای در تهران و بعضی شهرها راه انداخت و بعد هم البته رضاخان رسید و سردار سپه شد و احمد میرزا را به فرنگ فرستاد و نظمیهای تاسیس کرد کاملا نظامی و وستداهل را به کشورش برگرداند و قرقی کرد در شهر که بیا و ببین. این قرق تا مدتها ادامه داشت و کمکم جایی برای خودش باز کرد.
همین هم بود که وقتی شعبه آلات ناقله راه افتاد و توی خیابان باب همایون ساختمانی به اسم اداره آلات ناقله نظمیه تابلو زده شد، دیگر شوفر جماعت حساب کار خودشان را کردند و رفتند پی تصدیق و تذکره و از خیر چپ و چوله رفتن توی خیابان و کوچه گذشتند. والله.
۲- کورس شوفری ایران
به موجب این ورقه تصدیق مینماید که آقای… مرتبا بادامه تحصیلات خود در موسسه اتومبیلرانی و دوره تحصیلات علمی و عملی اتومبیلرانی به اتمام رسانیده و از عهده امتحانات به ترتیب ذیل برآمده است:
قسمت علمی فن اتومبیلرانی…
قسمت عملی فن اتومبیلرانی….
قسمت سوق اتومبیل
۳- میگویند آن ۱۰ نفر ژاندارم و نظمیهچی که از سال ۱۳۰۰ شمسی، کار کنترل عبور و مرور اتولهای تهران را به عهده داشتند، از پس شوفرهای خرابکار برنمیآمدند. میگویند آن بازوبند سفید و آن سوت و دم و دستگاه و آن اهن و تلپهای جناب فتحاللهخان بهنام نایب اولی که رئیس اداره بود، نمیتوانستند جلوی شیطنت و بیقانونی شوفرهایی را بگیرند که سبقت گرفتن و ممنوع رفتن و تند رفتن برایشان هنر بود و توی هیچ مدرسه و کلاس درسی هم آداب پشت ماشین نشستن نیاموخته بودند و همان دو ساعت کلاس فن اتومبیلرانی و کورس شوفری به هیچ کارشان نمیآمد.
میگویند موهای نایب اول سفید شد از دستشان و وقتی اولین کشتههای رانندگی توی تاریخ ثبت شدند و اتوبوسها هم آمدند و گاریها برچیده شدند، بازهم همه چیز شوفری در ایران چنان گیجکننده و بیقانون بود که فکرش را هم نمیتوانستی بکنی. تازه در روزگاری که تهران فقط حدود ۶۰۰ اتول و موتور سیکلت داشت و توی شهرستانهای بزرگ ماشین داشتن یک اتفاق لوکس بود. چنان که وقتی اولین کشته حوادث رانندگی تیتر روزنامهها شد، تازه بحث تصدیق رانندگی وسط آمده بود که زدند و درویش خان استاد مسلم تار را کشتند و صدایش هم در نیامد که راننده تصدیق فن داشت یا نداشت.
۴- ۲/۱۰/۱۳۰۵ روزنامه اطلاعات ایران
«تار مرد
یگانه استاد شهیر در تار، حضرت بزرگوار آقای غلامحسین خان درویش شب گذشته به واسطه تصادم اتومبیل با درشکه تار و پود حیاتش زهم گسیخت و روی محبوب خود را از این زندگانی شرمآور مستور نمود…»
۵- اولین کشته رانندگی ۱۳۰۵، اولین تصدیق شوفری ۱۳۰۷، اولین چراغ راهنمایی سر چهارراهها، تهران دهه ۳۰، اولین چهارراه درست و درمان پل امیربهادر و لاله هزار و دروازه شمیران و گمرک و امیریه و سپه و… اولین پلیسراه در ۱۳۳۴، اولین جریمهها و دادگاههای شوفران خلافکار ۱۳۳۴، اولین باری که دوربین نظارت نامحسوس نصب شد باز هم ۱۳۳۹ و اولین بار که جریمه نقدی گرفتند و ماشین را بردند پارکینگ هم ۱۳۳۹ و اولین قیمتهای جریمه در همان سال چیزی در مایههای ۳۰ تومان ناقابل….
۶- پلیس راه تشکیل میشود روزنامه اطلاعات ایران ۲۴/۱۱/۱۳۳۴
«خبری که خبرنگار ما بدست آورده، حاکی است که مطالعاتی برای تشکیل پلیس راه در تهران و حومه در جریان میباشد. قرار است این پلیس با ۵۰ افسر و درجهدار و پاسبان عبور و مرور وسائط نقلیه تا شعاع ۵۰ کیلومتر تهران را تحت نظر گیرند… ماموران آن از بین افسران و درجهداران و پاسبانان اداره راهنمایی و رانندگی انتخاب میشوند و با اتومبیلهای حمل بیسیم و آمبولانس و موتورسیکلتهای بیسیمدار مجهز خواهند بود و به خلافها و جرایم رانندگان در جادههای اطراف تهران تا شعاع ۵۰ کیلومتری رسیدگی خواهند کرد و رانندگان متخلف را به دادگاههای مربوط اعزام خواهند کرد.»
۷- تاریخ میگوید سیستم روشن و خاموش اولین چراغ قرمزها و چراغ سبزها، توی کولهپشتی مامور نظمیه جاسازی میشد و با دکمهای که مامور خسته و کوفته هر چند دقیقه یک بار میزد کار میکرد و همین هم بود که اگر از آن گذر غیر مجاز میکردی ممکن بود کتک هم بخوری، بعد هم البته چراغهای اتوماتیک آمدند که فانوسهای لامپیشان این قدر کمنور بودند که باید حدس میزدی الان وقت عبور است یا نه و خلاصه نصف ایام خاموش بودند و دردسری برای کسی نداشتند، از آن طرف اما خیل اتومبیلهای تهران رشد عجیب و قارچ مانندی داشت که در عرض ۱۰ سال از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰، ۱۰ برابر شد و بالاخره شهر را به بازار شام تبدیل کرد و با نظارت محسوس و غیرمحسوس هم کاری از دست کسی برنیامد و همین هم شد که دادگاهبران و جریمهکنان توی دور آمدند و روزنامهها نوشتند بعله همه چیز خوب است و همه دارند به قوانین احترام میگذارند، لابد برای این که شاید چیزی توی دل شوفرهای خرابکار مادرزاد تکانی بخورد که البته نخورد و نشد، چون راهش این نبود.
۸- روزنامه اطلاعات ایران ۱۰/۲/۱۳۳۹
در جاده کرج سرعتسنج نصب شد
«این دستگاه بهطور اتوماتیک شماره و سرعت اتومبیلهای متخلف را ثبت و به پاسگاه مخابره میکند. امروز خبرنگار ما کسب اطلاع کرد که پلیس در جاده کرج دستگاه سرعت سنج نصب کرده است. این دستگاه سرعت اتومبیلهای متخلف و شماره آنها را ثبت کرده و به وسیله بیسیم به پاسگاه بعدی مخابره میکند و ماموران پلیس راه به انتظار رسیدن اتومبیل متخلف مانده و راننده آن را متوقف کرده به دادگاه میفرستند.»
۹- پایان داستان هم شروع اولین جریمههای رانندگی است در ۱۳۳۹، نه شروع یاد دادن فرهنگ رانندگی به بچههای توی گهواره، انگار نه انگار که حواس نظمیهچیهای روزگار دور به این باشد که وقتی از توی خانه به بچهها یاد دادیم که ردشدن از چراغ قرمز هنر است و شجاعت، دیگر نمیشود با پس گردنی پشت چراغ نگهشان داریم.
به قول آن روزنامهچی سال ۴۲ «تنها راه علاج وضعیت نابسامان شوفری، از ته دل خواستن مردم است و لاغیر…»
۱۰- روزنامه اطلاعات ایران ۲۰/۶/۱۳۳۹
امروز خیابانهای تهران تماشایی بود
همکار ما که امروز صبح از نقاط مختلف شهر دیدن کرده گزارش میدهد ماموران اداره راهنمایی و رانندگی در بیشتر خیابانهای شهر رانندگان متخلف را در محل جریمه میکردند و به کسانی که پول نداشتند اخطاریه داده میشد که ظرف پنج روز جریمه خود را به صندوق مخصوص در اداره راهنمایی و رانندگی تحویل داده قبض جریمه را دریافت نمایند.
این افسران اتومبیلها رانندگانی را که گواهی نامه نداشتند توقیف نموده تا پس از ارائه گواهینامه آنها را جریمه نماید. ماموران اظهار میداشتند که امروز میزان تخلفات کمتر از روزهای قبل بود و رانندگان مراعات بیشتری میکردند. روی هم رفته مبلغ قابل توجهی به صندوق اداره راهنمایی ریخته نشد، زیرا امروز روز اول اجرای قانون بود و رانندگان نیز مواظب بودند.
بازدید:۴۲۶۹۲۴